غروب بود که رسیدم تو کوچه باغ هیچ چیز تغییر نکرده بود صدای سنگ ریزه ها زیر کفشام آرامش خاصی بهم میداد سوز سردی می اومد.
دستمو تو جیب پالتوم کردم و تند تر راه رفتم بعد از 5 دقیقه رسیدم جلو درب مشکی بزرگی که یادگار هزارتا خاطره بود. دستمو ادرس جدید سایت همسریابی اغاز نو بردمو زنگ زدم بعد از چند دقیقه صدای زنی رو شنیدم که میگفت با کی کار داری آدرس جدید سایت همسریابی توران 81؟
سایت همسریابی پیوند گفتم که خانم نیستن
نمیدونستم کی هست شاید خدمتکار جدید بود با صدای ارومی گفتم با خانم ساالری کار دارم -نخیر سایت همسریابی پیوند گفتم که خانم نیستن من اجازه ندارم میتونم بیام داخل خانم نیستن کالفه شده بودم هوا سرد بود و اون سردرد لعنتی بازم اومده بود سراغم عصبانی دستم رو روی زنگ فشار دادم همون خانمه با عصبانیت اف اف رو برداشت بر گشتم که برم که صدای باز شدن در اومد و صدای زن فقط خواستم بگم خانم اومدن بگید نوه اشون اومد نبودید راهشون ندادم رفت هتلچه خبرته سایت همسریابی پیوند سر آوردی این چه وضع زنگ زدن دستتون بردسایت همسریابی پیوند خواهش میکنم ببخشید من نمیدونستم شما هستید بفرمایید داخل خواهش میکنم دسته چمدونم رو تو دستم گرفتم در هل دادم رفتم داخل همه چی مثل قبل بود انگار زمان از اونجا عبور نکرده بود.
از روی سنگ فرشایی که به سمت خونه باغ منتهی میشد رد شدم که دیدم زن و مردی با عجله دارن به سمتم میان همونطور که حدس زدم خدمتکارای جدید مسلما بعد از رفتن من اومده بودن
-سالم سایت همسریابی هلو ببخشید من شما رو نشناختم آخه خانم گفتن فردا تشریف میارید سایت صیغه موقت رسمی ممنون سایت صیغه موقت رسمی سایت همسریابی هلو خوش اومدین
آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 من حمید هستم و خانمم ورود به همسریابی آغاز نو من باغبون هستم خانمم آشپزی میکنن. -خیلی خب سایت همسریابی هلو خانم من سرم درد میکنه میشه بگی تو کدوم اتاق برم.
-بله آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 بفرمایید ادرس جدید سایت همسریابی اغاز نو یکی از اتاقای آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو رو براتون آماده کردم. همراه ورود به همسریابی آغاز نو خانم رفتم آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو ودر اتاق همیشگی رو باز کرد و گفت بفرمایید.
با نوازش دستی روی موهام چشمامو باز کردم مادربزرگ بود که با اون صورت مهربونش آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو سرم نشسته بود و اشک قشنگی تو چشمای سیاهش حلقه زده بود بلند شدم در بین حصار دستام قرار دادمش تنها پناه محکم زندگیم -سایت ازدواج موقت رایگان
سایت ازدواج موقت رایگان پسر
سایت ازدواج موقت رایگان پسر بیمعرفت تو که قرار بود فردا بیای؟
-چشم شما برید منم یه دوش میگیرم میامخوب کاری کردی خیلی خوشحال شدم عزیزم حاال یه کم استراحت کن بعد بیا پایین شام بخوریمحوصله شلوغی نداشتم خواستم یه کم آرامش داشته باشم فردا بقیه رو ببینمخودتو لوس نکن بچهناراحتی زودتر اومدم؟ چقدر خوبه بین خانواده بودن کاش هیچوقت مجبور نبودم خانوادم و کشورم رو ترک کنم برم جایی که همه چشما مثل هواش سرده سریع دوش گرفتم و اومدم پایین ورود به همسریابی آغاز نو خانم داشت میز شام رو اماده میکرد مادر جون جلو شومینه نشسته بود و تو فکر بود سراغ دستگاه پخش رفتم و روشنش کردم آهنگ مالیمی از داریوش پخش شد مادرجون سرش رو آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو اورد و به من نگاه کرد دستشو ادرس جدید سایت همسریابی اغاز نو آورد. اشاره کرد که برم کنارش رفتم نزدیک و نشستم جلو پاش سرمو گذاشتم رو پاهاش اونم موهامو نوازش م