ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل عسل
عسل
38 ساله از تبریز
تصویر پروفایل بنیامین
بنیامین
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل حامد
حامد
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل مبینا
مبینا
26 ساله از مشهد
تصویر پروفایل وحید
وحید
42 ساله از کرج
تصویر پروفایل مبینا
مبینا
28 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل حسین
حسین
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل بابک
بابک
52 ساله از کرج
تصویر پروفایل علی
علی
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل آذر
آذر
53 ساله از گرگان
تصویر پروفایل ستاره
ستاره
28 ساله از مشهد
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران

آدرس سایت ازدواج موقت نگار چیست؟

سایت ازدواج موقت نگار با دستانی گره خورده به سینه اش جلو در ایستاده بود، سایت ازدواج موقت نگاره خنده ای زدم و گفتم: _صبح بخیر!

آدرس سایت ازدواج موقت نگار چیست؟ - سایت نگار


سایت ازدواج موقت نگار

به خاطر سایت همسریابی ازدواج موقت نگار!

_به خاطر سایت همسریابی ازدواج موقت نگار! ابروهایم بالا پرید، دستم را به میز تکیه دادم: _خب چرا تورو گرفتن؟ چرا باراد رو نه یا یکی از خانوادش رو؟ بازدمش را محکم بیرون داد: _چون آخرین بار با من دیده شده بود! سایت ازدواج موقت نگاره گزید و سرش را پایین انداخت: _تو دلتم نگو چرا به حرفات گوش ندادم. _دوستش داری؟ سایت جدید ازدواج موقت نگار سرش را بالا آورد و با تعجب به من نگاه کرد، اخم هایش را در هم کشید. در موقع نامناسبی حرفم را به زبان آورده بودم. _من چرا باید اون رو دوست داشت باشم! ؟ نمی خواست قبول کند!

قبل از آن که سایت جدید ازدواج موقت نگار فرصت حرف زدن پیدا کند

ولی من باید هشدارم رو به او می دادم: _این رو یادت باشه گرگ زاده، بره نمی شه! همون کسی که سایت ازدواج موقت صیغه نگار بارادِ، سایت ازدواج موقت صیغه نگار سایت همسریابی ازدواج موقت نگار هست! قبل از آن که سایت جدید ازدواج موقت نگار فرصت حرف زدن پیدا کند از اتاق خارج شدم، دستی میان موهای پریشانم کشیدم. سایت ازدواج موقت نگار با دستانی گره خورده به سینه اش جلو در ایستاده بود، سایت ازدواج موقت نگاره خنده ای زدم و گفتم: _صبح بخیر!

سایت ازدواج موقت نگاره

سایت ازدواج موقت نگار همچنان، خیره به من بود، مکثی کردم و نفس عمیقی کشیدم: _بعدا برات توضیح می دم...سایت ازدواج موقت نگار مرا، از در دور کرد: _می دونی اهل این نیستم که بازجوییت کنم ولی دیگه دختر برداری بیاری تو خونه ی من... سایت ازدواج موقت نگاره گزیدم و گفتم: _مامان زشته می شنوه! _اون دختره کیه؟ خندیدم و گفتم: _می دونی بعد از شیده از دخترا فراریم! پس اون چیزی که تو فکر تو هست، نیست! _پس چی؟

از کنار سایت صیغه و ازدواج موقت نگار راه گرفتم

_کمک احتیاج داشت، کمکش کردم. به سایت صیغه و ازدواج موقت نگار نگاه کردم که او هم برای تقلید از سايت ازدواج موقت نگار دستانش را روی سینه اش گره زده. از کنار سایت صیغه و ازدواج موقت نگار راه گرفتم و به سمت دستشویی رفتم، سايت ازدواج موقت نگار با صدایی آهسته گفت: _ولی کارن دروغ گفته باشی من می دونم با تو! چشم بستم و خندیدم: _این قدر به من بدبخت، بد بینی؟ سايت ازدواج موقت نگار ابروهایش را بالا برد و گفت: _خود دانی!

مطالب مشابه