صورتم رو با دستام پوشوندم. بغض سنگینی گلوم رو میفشرد. زیر ل**ب نالیدم. دستم رو از رو صورتم جدا کردم که همون لحظه، به قطره اشک بازیگوشی، راهش رو پیدا کرد و سر خورد رو گونم. نادیدش گرفتم و کیفم رو برداشتم و خارج شدم. صیغه روزانه اهواز با اخم، صیغه روزانه اهواز رو به دست گرفته بود و مشغول بود باهاش. تا حضور من رو حس کرد، نگاهش رو دادم بهم و بلند شد. همینجوری که صیغه روزانه در اهواز رو میذاشت تو جیب شلوار لیش، به سمتم قدم برداشت. جدی؛ اما بدون اخم گفت برو!
چپچپ نگاهش کردم و رفتم بیرون. تو سکوت کامل من رو رسوند بیمارستان و فقط خداحافظی سردش رو شنیدم. یه شبه چش شده بود؟ اصلا نمیفهمیدم چرا داره اینجوری میکنه. اینکه نمیخوان من و مسیحا با هم ازدواج کنیم به جای خود؛ ولی این جدیت و خشک بودن و سردی برای چیه؟ نمیدونستنم. بدون اینکه به اطرافم نیم نگاهی بندازم، رفتم سروقت کمد تا طبق معمول لباسم رو عوض کنم. خودم تو بیمارستان بودم؛ اما فکر و ذهن و تموم تمرکزم پیش صیغه اهواز تلگرام.
صیغه روزانه اهواز رو به دست گرفتم و به صفحش چشم دوختم یه تاج طلایی و براق، با پس زمینه مشکی بود که زیرش با رنگ طلایی نوشته بودن prince of pop of iranیاد صیغه اهواز تلگرام افتادم. اون این عکس رو برام فرستاده بود. صداش رو انگار همون لحظه شنیدم که میگفت بیا! بیا این رو بذار رو بک گراند گوشیت. خفمون کردی! هر وقت صیغه روزانه اهواز رو به دست میگیرم عکس پسره چشمم رو درمیآره. نفس پر درد و عمیقی بیرون فرستادم و صیغه روزانه در اهواز رو سر دادم تو جیبم. مقنعه ام رو مرتب کردم و خارج شدم.
صدای صیغه روزانه در اهواز بلند شده بود
صدای صیغه روزانه در اهواز بلند شده بود. نگاهم رو بالا گرفتم و در حالی که داشتم لحظه به لحظه بهش نزدیکتر میشدم، با اخم کوچیکی نیمرخش رو زیر نگاهم گرفتم. کنارش وایسادم و به بهاری که مقابل صیغه روزانه اهوازی ایستاده بود و تو سکوت و شرمندگی به داد و بیداداش گوش میکرد، چشم دوختم. صیغه روزانه اهوازی به محض دیدنم بهم نزدیک شد. نگاه کنجکاوم رو از صیغه روزانه اهوازی برداشتم و سر چرخوندم طرف صیغه روزانه اهوازی. سرش رو نزدیک گوشم کرد و با پچپچ گفت به داد بهار برسه.
گوش به غرغرای صیغه روزانه در اهواز سپردم
ابرویی دادم بالا و گوش به غرغرای صیغه روزانه در اهواز سپردم. با صدایی پر از سرزنش و غضب میتوپید به صیغه اهواز تلگرام قبلا هم بهت گفته بودم که وقتی کاری رو بلد نیستی، انجام نده. تو تعمیرکار نیستی که چیزی بهت بسپرن، وقتی به جای درست کردن خرابش کردی در عوض خسارتش رو بدی. تو یه پرستاری، سر و کار تو با جون آدماست. وقتی کسی جونش رو به خاطر ندونم کاریای تو از دست داد، هیچ خسارتی جبرانش نمیکنه. اگه اون خانم، صیغه اهواز تلگرام بشه چیکار میخوای بکنی؟