آدرس سایت همسریابی بهترین همسر - همسریابی

آریا جونم بیخیال. دستی کشیدم رو شونه های کتش و مواشم مرتب کردم و دستشو باز کردو پیرهنش نامرتب شده بود دستم کشیدم روش که صاف شه... دستی کشیدم رو شونه های کتش و مواشم مرتب کردم و دستشو باز کردو پیرهنش نامرتب شده بود دستمکشیدم روش که صاف شه... در اتاق بدون زدن در باز شد. آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی اومد داخل. اول عادی بود بعو چشماش اندازه یه نلبکی باز شد و سرشو انداخت پایین و با حالتی که انگار به زور خودشو کنترل کرده گفت. دوساعت منتظریمآ.
آریا: اینجا خیلی به طویله شبیه که تو اینطوری سرتو میندازی پایین و میای تو. احسان یه نگاه به در کرد و گفت ا این اینجا بود چرا تا حالا ندیده بودمش. یه لحظه خودمو آدرس سایت همسریابی بهترین همسر رو نگاه کردم وای نه.. نه.. ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر کمربند شلوارش باز بودو فاصله کم بینمون و دست من واییییی نه. شما برو مام الان میایم. احسان اوا من هنوز اینجام. ومن سرم پایین بود و عصبی درو که بستن داو زدم وب سایت همسریابی بهترین همسر.
صدای خنده های مکرر آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی بود
جوووونم. میکشتم. و این صدای خنده های مکرر آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی بود که از تو راهرو میومد. چرا عشقم. با چشم و ابرو به مدل واستادنمون اشاره کردمو گفتم فدای سرت شیرینی... و رفتیم پایین باهم. و سوار ماشین شدیم خوب بچه ها باید کلی با هم خوش باشیم امروز.جدا از کار کردن روحیه ام لازمه واسه ادامه. سوار که شدیم عینک آفتابیمو به چشام زدم. که یه لحظه چشمم به آینه راننده افتاد که آدرس سایت همسریابی بهترین همسر.
سرشو با اخم کج میکردو میگفت اون عینک لامصبک بکن با اشاره. عینکو در اوردم و حرکت. یه فلش از تو جیبش در اورد و گفت احسان جان اینو ب راه کن در طول مسیراحسان میرقصدو با ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ادای عاشق معشوق در میورد و خیلی خیلی خندیدیم. واقعا کره هم جا های زیبایی داشت. رسیدیم نزدیکای شرکت که آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی گفت بچه ها میشه بیایید پیاده روی کنیم.
عسل: عالیه آقا احسان. آریا: ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر یه بر یه حرف درست حسابی زدیا. امیر ساکت بود چن روزی بود ندیدم امیر یکم اخماش باز بشه. از ماشین پیاده شدیم. و راه افتادیم من عسل پشت سر پسرا راه افتادیم. یکم که رفتیم احساس کردم هوا سرده.این همه شالو کلاهی که من همراه خودم اورده بودم. کیفمو کامل پرکرده بود.شالو کلاهی که قرار بود واسه عسل بیارمو دادم داستشو آدرس سایت همسریابی بهترین همسر رو صدا زدم.
وب سایت همسریابی بهترین همسر جانم. واستا یه لحظه.
وب سایت همسریابی بهترین همسر جانم. واستا یه لحظه. رفتم سمت و کلاه گرفتم طرفش اینو بزار سرت. نه نمیزارم مدل موام به هم میریزه. نمیخواد. منو چطوری ضایع کرد پسره نفهم. باشه هرجور راحتی، روانی تا من باشمو اینطوری مهربونی نکنم.شالو کلاهی که واسه احسان اورده بودم. گرفتم سمتش. ممنون مهربون خانم مرسی آجیه گلم ووووای که تو چقد ماهی ینی اگه نیورده داداشم تو بپوش قول میدم اونجا که رسیدیم بهت آینه بدم درستشو کنی.
بودی مال وب سایت همسریابی بهترین همسر رو میدزدیدم. احسان شالو کلاه مال منه بعد از آنا تشکر میکنی.اصن نمیخوام پسش بده. بشین بینیم با حال ناریم اگه میتونی برشدار. میامآ. مگه دستت به سرم میرسه کوچولو و بعد شرو کرو به دوییدن دنبال هم. امیر هم دست تو جیبش و اخم داشت به راه رفتنش ادامه میداد. میدونستم عسل کلاهو واسه امیر اورده پس یه تعارف سر سری کردمو برگشتم کنار عسل به یه جایی رسیدی که واقعا زیبا بود خیلی خیلی.
گوشیمو در اوردمو رو به بچه ها گفتم یه لحظه وایسین چند تا عکس بگیریم. احسان.اومای گاد باشه عزیزم. البته با ادای دخترونه گفت اول امیرو احسان و آدرس سایت همسریابی بهترین همسر رو کنار هم گذاشتم و یکی گرفتم