این نامه آغازی نو همسریابی داداشمه بخون ببین چی نوشته هیچ میفهمی چی میگم؟ میگم نشون اوردن من بدبخت شدم رفت نمیتونم حتی به عشق و عاشقی فکر کنم پس توام عاشقشی؟ چرا نمیفهمی حرفامو همسریابی آغازی نو صفحه اصلی؟ بخون حالا نامه رو شاید راه حلم پیدا کردیم اصلا انگار نمیشنید چی میگم برگه رو از بین انگشت های خوش فرمش خارج کردم به نام سلام هانا خانم ببخشید که جسارت کردم و به خودم این اجازه رو دادم که براتون نامه بنویسم میدونم که شما ارباب زاده هستین و من یک پسر ساده ی روستایی ولی این رو بدونین که همین پسر روستایی خواهان شماست و برای خوشبخت کردنتون حاضره از جونش مایه بذاره اگه شماهم گوشه چشمی به من حقیر دارین فقط یک کلمه مطمئنم کنین من دنیارو برای بدست اوردنتون زیر و رو میکنم ولی اگه من رو لایق خودتون نمیدونین که البته حق هم بهتون میدم قول شرف میدم هیچ وقت مزاحمتون نشم.
نوکر شما آغازی نو همسریابی خوندن
نوکر شما آغازی نو همسریابی خوندن این نامه نمکی بود که روی زخم دلم پاچیده شد دوباره با آغوش آغاز نو سایت پناه بردم و با صدای بلند گریه کردم همسریابی آغازی نو صفحه اصلی هم منو دراغوش خواهرانه اش پذیرفته بود.
مادر آغاز نو سایت در رو باز کرد
و هیچی نمیگفت مادر آغاز نو سایت در رو باز کرد و پرسید چیشده حس کردم همسریابی آغازی نو صفحه اصلی اشاره ای بهش کرد که مجدد در اتاق بسته شد واقعا ممنونش بودم که میفهمید الان فقط این گریه است که میتونه کمی ارومم کنه وقتی سبک تر شدم از آغوش آغاز نو سایت بیرون اومدم و اشک هام رو با دست پاک کردم همسریابی آغازی نو صفحه دستمال پارچه ایه سفید گلداری روبه طرفم گرفت اشک هام رو با دستمال پاک کردم و به دستمال خیره شدم این دستمال و آغازی نو همسریابی از تهران اورده.
گفت بدمش به تو فکرشم نمیکنه که اولین استفاده ای که از دستمال کردی برای گریه ایه که از دوست داشتن خودشه گمشو خنده ای کرد که لبخند زدم با شوخ طبعی ادامه داد اگه باز گریه نمیکنی یه چیزی بپرسم؟ مشتی به بازوش زدم که خندید توام از همسریابی آغازی نو صفحه خوشت میاد چه بیاد چه نیاد من الان نشون کرده اون جابر عوضیم جواب منو بده کمی مکث کردم و سرم رو پایین انداختم به طرفم اومد و صورتم رو میون دست هاش گرفت بالبخند نگاهم میکرد اره پسر خیلی خوبیه خجالت زده سرم رو مجدد پایین انداختم دست هاش رو به هم کوبید و با ذوق گفت وای اگه آغازی نو همسریابی بفهمه.