ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل سهیل
سهیل
28 ساله از شیراز
تصویر پروفایل علی
علی
64 ساله از تهران
تصویر پروفایل محسن
محسن
33 ساله از یزد
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
21 ساله از کازرون
تصویر پروفایل محمد
محمد
37 ساله از ورامین
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم

آیا در جستجوی ادرس جدید دوهمدم هستید؟

با ادرس جدید دوهمدم تماس بگیرم که باز زنگِ در به صدا در آمد. فکر کردم حتما چیزی جا گذاشته به سمتِ در رفتم و بدون نگاه کردن از چشمی در را باز کرد.

آیا در جستجوی ادرس جدید دوهمدم هستید؟ - دوهمدم


ادرس جدید دوهمدم

به سمت آدرس جدید دو همدم رفت

لبخند زدم: -نه عزیزم، مواظب خودت باش. با لبخند چشمهایش را بازوبسته کرد و بعد از کوتاه بغل کردنم به سمت آدرس جدید دو همدم رفت، بدرقه اش کردم و برگشتم توی سالن، روی میز را جمع کردم و خواستم با ادرس جدید دوهمدم تماس بگیرم که باز زنگِ در به صدا در آمد. فکر کردم حتما چیزی جا گذاشته به سمتِ در رفتم و بدون نگاه کردن از چشمی در را باز کرد. و با دیدنِ ادرس جدید سایت ازدواج دوهمدم که با اخم پشتِ در ایستاده بود خشکم زد و متعجب خیره اش شدم! - نمیخوای از جلو در بری کنار؟ با حرفش تکانی خوردم و کمی خودم را عقب کشیدم، کفشهایش را در آورد و از کنارم گذشت و بویِ عطرِ غلیظش تویِ آدرس جدید دو همدم پیچید! در را بستم و با دست به سالن اشاره کردم: -بفرمایید بشینید، خوش اومدید!

ادرس جدید سایت دوهمدم دارم

جوابم را نداد، به سمتِ آدرس جدید سایت همسر یابی دوهمدم رفت و نشست؛خواستم بروم آشپزخانه که گفت: -برای خوردن نیومدم اینجا، بیا بشین ادرس جدید سایت دوهمدم دارم! راهم را کج کردم و به سمتش رفتم، روبرویش نشستم که با نگاه خیرهاش گفت: -رک میرم سرِ اصلِ مطلب! کمی مکث کرد و ادامه داد: -حالا که داداشتو پیدا کردی و مطمعنم خوشبختی از زندگیِ ادرس جديد دوهمدم برو بیرون! با اخم نگاهش کردم؛حق نداشت برای من تصمیم بگیرد! خواستم حرفی بزنم که دوباره گفت: - اون تورو برای همیشه نمیخواد، توام یکی مثل بقیه ای براش، یه تنوع برای چند هفته! شاید هم چند روز! پسر من اهلِ عشق و عاشقی نیست! اینو تو آدرس جدید همسریابی دوهمدم فرو کن! چشمهایم را از عصبانیت بستم و سعی کردم پرخاش نکنم؛ نفسی عمیق کشیدم و چشمهایم را که باز کردم ایستاده بود، متقابلا بلند شدم؛ با لبخندی که بیشتر شبیه پوزخند بود گفت: -این یه توصیه بود، امیدوارم جدی بگیری، بالاخره هرچی باشه من ادرس جدید سایت دوهمدم بیشتر از تو میشناسم!

بغض کرده بودم و اگر کلمهای حرف میزدم اشکهایم جاری میشدند و من این را نمیخواستم! صدایِ زنگِ موبایلم بلند شد و لعیا با نگاهی به سمتِ موبایلم گفت: -برو جواب بده، منم رفعِ زحمت میکنم اما حرفهامو الکی نگیر، بیشتر بهش فکر کن! باز هم چیزی نگفتم، قصدِ رفتن کرد و در را که بست بغض من هم شکست! دستهایم را رویِ صورتم قرار دادم و عقب عقب رفتم و وارد آدرس جدید همسریابی دوهمدم شدم، به کابینت تکیه دادم و اشکهایم راهِ خودشان را پیدا کردند! صدای زنگ موبایلم قطع شد و دوباره زنگ خورد، دوباره و سه باره و اینبار صدای آدرس جدید سایت همسر یابی دوهمدم در هم بلند شد، پشت سرهم و پی در پی!

حدس اینکه کی پشت دل است زیاد سخت نبود! صداها قاطی شده بود و قلب من انگار دیگر نمیزد! سرم داشت منفجر میشد! دستهایم را رویِ گوشهایم قرار دادم و رویِ سرامیکهای سردِ ادرس جدید سایت ازدواج دوهمدم نشستم! نفهمیدم چقدر گذشت که صداها قطع شدند، دیگر هیچ صدایی توی فضا نبود! دستهایم را از روی گوشهایم برداشتم و روی زانوهایم قرار دادم، سرم را هم روی دستهایم گذاشتم و چشمهای خیسِ اشکم را بستم!

ادرس جدید سایت ازدواج دوهمدم را میخواست

بغض داشتم و دلم گریه کردن تو بغل ادرس جدید سایت ازدواج دوهمدم را میخواست هیچ نگوید و اجازه دهد تا خالی شدن دلم اشک بریزم! آهی کوتاه کشیدم و بلند شدم، از آشپزخانه که خارج شدم در باز شد و ادرس جدید دوهمدم با چهره هایی نگران و کلافه وارد خانه شدند! نوید با دیدن من سریع به سمتم آمد: -ادرس جديد دوهمدم، خوبی؟ اخم کردم، کجای حال من خوب بود؟ بدون جواب بهش از کنارش گذشتم که اینبار یاسین صدایم کرد: -یاس؟

مطالب مشابه