ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل یکتا
یکتا
25 ساله از مشهد
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل امیر حسین
امیر حسین
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل سروش
سروش
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل نیوشا
نیوشا
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
38 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل رامین
رامین
38 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل محمد
محمد
21 ساله از بجنورد
تصویر پروفایل میترا
میترا
47 ساله از شهریار
تصویر پروفایل سُرمه
سُرمه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران

آیا دو همدم صیغه یابی است؟

دو همدم صیغه سوییچ ماشینش را تو دستش چرخاند و گفت: کاش یه چیزی خودمون برمیداشتیم, اینجور جاها خیلی بهداشتی نیستن. دو همدم صیغه موقت آرام زد.

آیا دو همدم صیغه یابی است؟ - صیغه دو همدم


صیغه یابی دو همدم

دو همدم صیغه یاب برگشته بود

هندزفریام را از کیفم خارج کردم و وصل کردم به گوشیام, از دو همدم صیغه یابی مکث کردم و چشمهایم را بستم. نفهمیدم چگونه شد که خواب چشمهای خسته ام را ربود و تا برسیم به دریاچه ی نمک برای صبحانه کسری خوابم را درآوردم. با سروصدایی چشمهایم را باز کردم, مثل اینکه تازه رسیده بودیم و دو همدم صیغه یاب برگشته بود سمتم که بیدارم کند, با دیدن چشمهای بازم لبخندی زد: -پاشو تنبل خانم بریم صبحانه بخوریم.

هندزفریام را از گوشم درآوردم و دستم را روی گردنِ خشک شده ام گذاشتم, کمی ماساژش دادم و موبایل و هندزفریام را داخل کیفم گذاشتم و در ماشین را باز کردم, پیاده شدم و شالم را جلو کشیدم. دو همدم صیغه یاب در ماشین را قفل کرد و یاسین با اشاره به یک قهوه خانه گفت: -بریم اونجا, املتهاش معرکه است. دو همدم صیغه سوییچ ماشینش را تو دستش چرخاند و گفت: کاش یه چیزی خودمون برمیداشتیم, اینجور جاها خیلی بهداشتی نیستن. دو همدم صیغه موقت آرام زد. شانه اش و گفت: -بیخیال پسرعمو, همیشه که نباید بهداشتی غذا خورد!

دو همدم صیغه یاب نگاهم کرد

من خندیدم و دو همدم صیغه یاب نگاهم کرد, نمی دانستم واقعیت دارد یا زائیدهی ذهن خودم است که احساس میکنم نگاههای نوید به من نگاهی عادی نیست, انگار پر از حرفه, پر از چیزهای نگفته. - بریم دیگه چرا معطلید؟ با حرف یاسین دو همدم صیغه نگاه از من گرفت و همقدم هم به سمت قهوهخانه حرکت کردیم. حق با یاسین بود املتهایی که پیرمرد یا بقول یاسین درست میکرد عالی بوداولین بارم بود که تو صبحانه تا آن حد زیاده روی میکردم.

دو همدم صیغه موقت متعجب گفت: -اشتهات باز شده یاس! با خنده در حالی که استکان چایی را جلویم میکشیدم گفتم: -آره خیلی وقت بود املت به این خوشمزگی نخورده بودم. یاسین هم یک استکان چایی جلویش کشید و گفت: -اگه دختر خوبی باشی قول میدم یک روز در میان برات درست کنم. نوید کوتاه خندید و من با چشمغره گفتم: -لازم نکرده تو این دست و دلبازیاتو نگه دار برا زنت.

دو همدم صیغه موقت را تو دستش گرفت

دو همدم صیغه موقت را تو دستش گرفت و در حالی که پاهایش را دراز میکرد گفت: - اونم به چشم, البته اگه پیدا بشه. دستم را بلند کردم محکم کوبیدم روی پایش که اخمهایش توهم رفت و گفتم: -خودم دربست نوکرتم یه لیست میچینم همراه عکس رو هرکدوم دست بذاری تنهایی میرم خواستگاری. دو همدم صیغه یابی چشمهایش را ریز کرد و گفت: -اولا لازم نکرده تنهایی بری خواستگاری خودمم باید باشم, ثانیا یه فکریم به حال این نوید کن اینم مثل برادرت آستین برا جفتمون بالا بزن.

اخمهای نوید به طور وحشتناک و ناگهانی توهم گره خورد و دستش که روی پایش آویزان بود مشت شد. یاسین متوجه نشد و با خنده روبهش گفت: -میگم دو همدم صیغه اگه کسی رو زیر سر نداری این خواهر من داره برا من نقشه میکشه بگم تورم در نظر بگیره. صدای خفه ی نوید بلند شد: -نه برادر من تو به فکر خودت باش من دارم خودم. بعد زیر لب یه چیزی زمزمه کرد که متوجه نشدم. یاسین با خنده گفت: -عه پس بگو, حالا کی هست؟

مطالب مشابه