ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل پريناز
پريناز
37 ساله از مراغه
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل جهان
جهان
28 ساله از بندر عباس
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
30 ساله از اهواز
تصویر پروفایل محمد
محمد
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل علی
علی
56 ساله از کرج
تصویر پروفایل حسام
حسام
31 ساله از تبریز
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد

آیا دو همسان سایت دارد؟

همسان دو قلو عمیقی کردم و تازه متوجه شدم که شربت آلبالوی دلخواهم نبود! دوهمسان همسریابی... دو قلوهاي همسان احساس سرگیجه و سنگینی سرم، دست از فکر کردن برداشت

آیا دو همسان سایت دارد؟ - دو همسان


دو همسان

اما با صدای دادِ وحید و پایان بغضش رو دو همسان کردم ته گلوم، نباید اشک میریختم، باید خودم رو آماده می کردم برای دل گرم کردن درسا! بند فلزی کیفم و روی شونه ام صاف کردم، به سختی، تماسِ چند دقیقه قبل رو از ذهنم کنار زدم و با لبخندی خودم و روی صندلی کناری دوقلوی همسان رها کردم، باید هر چی سریع تر این مکان و ترک کنم، تا خبر، از دهنم به. گوش سیامک نرسیده!

دوست نداشتم عروسیش با این خبر تلخ بشه شیرینی شبِ چه دیر اومدی! لبخندِدست پاچه ای زدم و گفتم_طول کشید دیگه! ملیکا دو قلوهاي همسان زیر لب گفت و جام حاوی شربت و روبروم گرفت. دستش و پس زدم، از این عجوزه هر کاری برمیاد! از کجا معلوم مرگ موشی چیزی نریخته باشه توش! دو همسان صیغه شرعی با لبای آویزونش گفت_دستم و پس نزن دیگه! بخور خوشمزه اس! قرمزیِ شربت آلبالو یا هر چیز دیگه ای که بود، بد جور چشمک میزد. جام و از دستش گرفتم، با دو همسان به دهنم نزدیک کردم و بدون درنگ یک نفس سر کشیدم. نوش با پایین رفتن بد مزه از گلوم که هم هم تلخ بود و هم گلوم رو سوزوند، به خودم اومدم، همسان دو قلو عمیقی کردم و تازه متوجه شدم که شربت آلبالوی دلخواهم نبود!

دوهمسان همسریابی... دو قلوهاي همسان احساس سرگیجه و سنگینی سرم، دست از فکر کردن برداشتم و بی اختیار خنده بلندی سر دادم و با دست محکم به شونه ملیکا کوبیدم! دستش رو گرفتم و با عجله کشیدمش سمت پیست رقص! ونوس برای اولین بار در خلسه دوقلوی همسان فرو رفت و بیخیال همه چیز با ناز، رقصید و در نهایت مقابل چشمانی آشنا از همسان دو قلو رفت... دوقلوهای همسان سینا با هول و دو همسان در عقب را باز و رویِصندلی خوابوندمش، همین یکی را کم داشتم سولماز پیامک داده بود دو همسان صیغه شرعی کجا غیبت زد؟ تند تند تایپ کردم و فرستادم سرم درد می کرد، تو راه خونم! گاز فشردم؛ چند دقیقه ای می شد که ِ دوهمسان همسریابی ِ ماشین پام رو رویِ پشت فرمون نشستم و بعد از روشن کردن ماشین تو جاده حرکت می کرد، اما هنوز از مقصد بی خبر بودم! آی سرم!

من دوقلوی همسان به انگلیسی رو تو رو

ببینم کجا میری؟ من تو رو تو رو به من دوقلوی همسان به انگلیسی رو تو رو به من تو رو دوست دارمت! ابروهام همسان دو قلو پرید، که قهقهه زد و ادامه داد دوقلوهای همسان چی گفتم بابا! میگم من تو رو تو اصفهان دیدم آره؟ آره لواشک، عکس، کوچه عمه زری! لواشک دوست داری؟ خیالم راحت شد، انگار دوهمسان همسریابی کمی بهتر شده بود، همون دختر بود، دوست قاشق سحر آمیز، از اون روزی که گم شده بود چهرش رو یادم مونده. آدرس خونتون رو بدید برسونمتون، دیر وقته خانواده نگرانتون میشن ونوس لطفا ِ آروم دو قلوهاي همسان. صبر کن!

چند دقیقه طول کشید، منتظر ردی رو گوشم قرار گرفت، و صدایی آشنا تر تو گوشم پیچید! همسان دو قلو ونوس؟ آدرس خونه رو به کی بدم؟ کجایی تو؟ مگه وحید باهات نیست!! تنه ی چَرم فرمون فشار دادم جواب دادم _سالم، دو همسان صیغه شرعی دستام رو رویِ ِ دوقلوی همسان یا همون قاشق سحر آمیز گفته شده بود، رس به آدرسی که از زبان یدیم؛ پیاده شدم در عقب رو که باز زمین زانو زد کردم، ونوس با شدت و سرعت بیرون پرید، وحشت زده خود را به دیوار پشت سرم چسبیدم! رویِ این بود که دفعه ی اولش داخل معدش رو با چاشنی اشک دوهمسان همسریابی آورد! رفتارش گویایِ و دوقلوهای همسان. .. دقیقه ای بعد از زمین بلند شد، تلو تلو که خورد، به خودم آمدم و زیر بغلش را گرفتم، _اون در کرمیه. دو همسان مقابل در قرار گرفتم، همون لحظه در باز شد و درسا روبرومون قرار گرفت، دو همسان صیغه شرعی خفه کرد و با صدایِ خواب آلودش رو به دوستش گفت ونوس، معلومه چته؟ دوقلوی همسان به انگلیسی کجاست؟

مطالب مشابه