ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بهار
بهار
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرزو
آرزو
31 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل گیسو
گیسو
34 ساله از مشهد
تصویر پروفایل سیدرامین
سیدرامین
43 ساله از دلیجان
تصویر پروفایل مریم
مریم
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل امیر
امیر
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل خاطره
خاطره
38 ساله از آستارا
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از دامغان
تصویر پروفایل دیوید
دیوید
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل سما
سما
24 ساله از تهران
تصویر پروفایل رویا
رویا
31 ساله از آستارا

آیا همسریابی دوهمدم اینترنتی است؟

ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم ایستاد، عینک آفتاب ی اش را روی چشمانش فیکس کرد رو به رویا و سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم گفت میرود

آیا همسریابی دوهمدم اینترنتی است؟ - همسریابی


آدرس همسریابی دوهمدم اینترنتی

از پله ها پایین رفت... رویا نگاهش را از خط رفتن سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم جدید گرفت به بازویم زد و با شیطنت گفت: دختر شرق! واین حرفش همسریابی دوهمدم اینترنتی را که در حال پایین رفتن از پله ها بود به خنده انداخت... کانال همسریابی دوهمدم چه فکر ی پیش خودش کرده بود؟ اینکه من منکر ریشه و اصالت خودم هستم؟

او که هیچ شناخت ی روی شخصیت و طرز فکر من نداشت حق قضاوت مرا هم نداشت با ناراحتی که سعی میکردم پنهانش کنم، پشت فرمان نشستم و او نیز بدون تعارف جلو نشست قرارمان بود به باغ سیتادال برویم و بعد هم توی معروف تر ین رستوران بارسلون غذای اسپانیایی به خورد اقای سلبریتی بدهیم هنوز دقیقه ای نگذشته بود که سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم جدید پرسید خیلی راهه تا اونجا؟

آینه جلو سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم را دیدم

بدون انکه نگاهش کنم درحالی که لحنم کامال دلخور بود گفتم: یکِی نه همین نزد سنگینی نگاهش را حس کردم و بازهم نگاهش نکردم اما از آینه جلو سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم را دیدم که متفکرانه شاهد ما بود.. . همسریابی دوهمدم اینترنتی و هوای پارک عالی بود رویا، همسریابی دوهمدم اینترنتی و ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم جلو می رفتند و من که به کل از شور و هیجان افتاده بودم پشت سر آنها و با فاصله قدم میزدم یک نیمکت انتخاب کردند و نشستند و من برای اینکه مجبور نباشم کنار برهان بنشینم قید نیمکت را زدم و رو به رویشان روی چمن ها نشستم و پاهایم را دراز کردم، دستانم را پشت تنم جک زدم و بی تفاوت به انها که به شوخ ی های کانال همسریابی دوهمدم می خندیدند به اطراف نگاه میکردم اما هرچه سعی میکردم به حر فهای آنها گوش ندهم نمیشد و ناخواسته حواسم به او جمع میشد و حتی لحظه ای از تعریفش بی اختیار لبخند به لبم امد و فهمیدم او نیمی از حواسش پی من بود، لبخندم را فرو خوردم اما دیگر دیر شده بود.

لبخند فاتحانه ای زد و بقیه جریان را با آب و تاب بیشتری توضیح داد.. . ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم ایستاد، عینک آفتاب ی اش را روی چشمانش فیکس کرد رو به رویا و سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم گفت میرود قدم بزند او که رفت من نفس راحت ی کشیدم و از پشت روی چمن ها رها شدم کلافه و سردرگم بودم، دلیلش را نمیدانستم و این قسمت بد سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم جدید بود زانیار هلن چیزی شده ؟ تقریبا نالیدم نمیدونم!

کانال همسریابی دوهمدم راحت نیستی آره

رویا با کانال همسریابی دوهمدم راحت نیستی آره ؟ نه راحت نیستم سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم آدم با شخصیتیه سرم را چرخاندم.. . درخت های بلندی که سبز ی برگ هایشان در پس زمینه آب ی آسمان نشسته بود.. . زیر لب گفتم: بر همسریابی دوهمدم اینترنتی پس جر یان چیه ؟ اینبار رویا به کمکم آمد و گفت: هلن دیر با آدما دم خور میشه، توداره بچه مون چشم هایم را بستم و کالهم را روی صورتم گذاشتم و گوش دادم شر فواره ای که همین نزدیکی بود و اگر کمی بیشتر ُ شر ُ هیاهو آدمها، صدای دقت میکردم صدای بادی که لای  شاخ و برگ درختان پارک می پیچید را هم می شد شنید.

مطالب مشابه