ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل لیلا
لیلا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل احسان
احسان
27 ساله از خوی
تصویر پروفایل محمد
محمد
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهراد
مهراد
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل بارانا
بارانا
40 ساله از کرمان
تصویر پروفایل نجلا
نجلا
36 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل سولماز
سولماز
45 ساله از مشهد
تصویر پروفایل سعید
سعید
32 ساله از پاکدشت
تصویر پروفایل بهراد
بهراد
38 ساله از اصفهان

ازدواج موقت و صیغه روزانه اصفهان

صیغه روزانه اصفهان که خودش آورده بود رو انداخت رو گوشی در حالی که روشنش میکرد گفت صیغه اصفهان خمینی شهر خودت میدونی من چقد تو رو دوست دارم.

ازدواج موقت و صیغه روزانه اصفهان - صیغه روزانه


صیغه روزانه اصفهان

همه سر میز صبحونه بودن. آروم سلام دادم و رفتم سر یخچال. یه برش از کیک شکلاتی که مامان دو شب پیش پخته بود، نگه داشته بودم. برش داشتم و چرخیدم سمت مامان در حالی که زن صیغه اصفهان کجاست رو کیک بود، با صدای ضعیفی گفتم مامان برام شیر کاکائو درست میکنی؟ لقمه اش رو قورت داد باشه دخترم، مگه صبحونه نمیخوری؟

برای رفتن به صیغه اصفهان خمینی شهر حاضر میشدم

نه، اشتها ندارم. نگاه معنا داری بهم انداخت و بلند شد. بدون هیچ حرفی صبحونه ام رو خوردم و رفتم بالا. داشتم برای رفتن به صیغه اصفهان خمینی شهر حاضر میشدم که ادرس مراکز صیغه موقت در اصفهان در زد و اومد تو. قیافش جدی به نظر میرسید. یه صیغه روزانه اصفهان گذاشت رو میز آرایشم این برای توعه. یه نگاه به ادرس مراکز صیغه موقت در اصفهان انداختم و یه نگاه به صیغه روزانه اصفهان ولی... من که ادرس مراکز صیغه موقت در اصفهان نیاز ندارم. خیلی جدی حرف میزد از این به بعد، از این صیغه روزانه اصفهان استفاده میکنی.

متوجه شدم برای چی این کار رو کرده؛ ولی پرسیدم برای چی؟ اون رو دیگه بیخیال! گوشیت کو؟ تا رفتم بردارم بدم، خودش دید آهان، اونجاست. پشتش رو باز کرد؛ و باتری رو درآورد. ادرس مراکز صیغه موقت در اصفهان خودم رو کشید بیرون. صیغه روزانه اصفهان که خودش آورده بود رو انداخت رو گوشی در حالی که روشنش میکرد گفت صیغه اصفهان خمینی شهر خودت میدونی من چقد تو رو دوست دارم. هیچوقت دعوات نکردم و حتی یه بارم از گل نازک بهت نگفتم. دلم میخواد تا آخر هم همینجوری بمونیم.

از این به بعد، این به خودت بستگی داره. نباید کاری کنی که باهات بد برخورد کنم. گوشی رو گرفت کنار صورتش و چند بار تکون داد میفهمی که چی میگم؟ حرفاش حس خوبی بهم نداد. بوی تهدید میداد! رو همراه اخم ظریفی که رو صورتم داشتم، تکون دادم با شماره جدیدت نباید بهش زنگ بزنی. حتی با گوشی یه نفر دیگه هم حق نداری باهاش صحبت کنی. از این به بعد سر قرار نمیرین. خلاصه به کلی چشمت رو روش ببند. اخمم پررنگتر شد و اونم جدیتر تماسات رو چک میکنم؛ حتی اگه نیاز باشه، پرینت شون رو هم میگیرم.

از امروز با خودم میری صیغه اصفهان خمینی شهر

شمرده شمرده گفت پس، فکر، زنگ زدن، بهش رو، از سرت بیرون کن! رفت و آمدات رو هم زیر نظر میگیرم. از امروز با خودم میری  با خودمم برمیگردی. اگه یکی از حرفام رو پشت گوش انداختی، هر چی دیدی از چشم خودت دیدی! من باهات ملایم رفتار میکنم، تا زمانی که پات رو کج نذاری. ازت خواهش میکنم، کاری نکن که باهات بد بشم. زن صیغه اصفهان کجاست رو با اخم ازش گرفتم، پشتم رو کردم بهش. دو دستم رو به میز آرایش تکیه دادم و زن صیغه اصفهان کجاست رو انداختم پایین. صیغه اصفهان خمینی شهر رو بردم رو هم و نفس عمیقی کشیدم. صدای بسته شدن در باعث شد چشم باز کنم. چرخیدم و رفتم، نشستم رو تخت. 

مطالب مشابه