جیغی زدم و از جا پریدم. اس ام اس عاشقانه بدون سانسور این دیگه چه کابوسی بود؟!
اس ام اس عاشقانه بدون سانسور نی نی سایت
نفس نفس زنون دستم رو الی موهام فرو کردم. اس ام اس عاشقانه بدون سانسور نی نی سایت به اطراف انداختم که فکم و دماغم و گوش هام و لبم و همه رو زمین ریختن و به زمین یه شکل و چهره ی زیبا دادن.) یادم باشه با تیمارستان یه تماسی داشته باشم، واجبه. (اینجا دیگه کدوم جهنمیه؟)
نام رئیس: ابلیس، شماره ی جهنم: جهنم شماره ۲، موقعیت شما: گم شین به سمت محل اسکلخانه تا به خاطر اسکلبازی هاتون در اون جهان تنبیه شین!
(عین شهر ارواح بود. آسمون اس ام اس عاشقانه بغل و بوسه داشت که یه موجودات عجیبی مثل اژدها داشتن پرواز میکردن. درخت هاش برگ های اس ام اس عاشقانه بغل و بوسه داشتن و یه چیزهایی مثل خفاش ازشون آویزون بود. فکر کنم داخل اس ام اس عاشقانه بدون سانسور برای همسر بودم؛ چون اطراف فقط و فقط درخت بود و گل و گیاه، اون هم چه گل و گیاهی. گل هاش مثل الماس میدرخشیدن و به رنگ اس ام اس عاشقانه بغل و بوسه بودن، خارهای تیزی هم رو ساقه شون بود. چمن نداشت و زمینش سنگی بود. بوته هاش هم فقط یه دسته خار بود که الب هالشون گل های رز سرخِ سرخ، به رنگ خون بیرون اومده بود. نمیدونم چرا؛ اما احساس میکردم عالوه بر ترسناک و مخوف بودنش، یه جورایی زیبا هم هست. انگار جلوه ی ترسناکش یه زیبایی هایی هم داشت! اصوالً مردم از مکان های ترسناک متنفرن؛ اما من هرگز چنین حسی رو نداشتم، حتی اس ام اس بدون سانسور
انگاری که از این مکان عجیب خوشم اومده!
اطراف تاریک بود و همه چی اس ام اس دیوانه کننده؛ اما اون گل های رز سرخ، درخت هایی که قسمتی از اس ام اس عاشقانه بدون سانسور برای همسر رو شبیه تونل کرده بودن، شاخه های بلند بعضی از گیاه هاش که رو سکوهای سنگیای که برای نشستن بود ریخته بودن و...، باعث شده بود نمای جالبی به این مخوفی بده. چشمم به مجسمه ی بزرگ یه آدم انتهای اون اس ام اس عاشقانه بدون سانسور برای همسر یا بهتر بگم، بیشتر شبیه باغ بود، افتاد. سمتش رفتم. مجسمه نبود، یه دیوار بود که روش یه حکاکی برجسته و جالب کرده بودن. قدیمی بود؛ چون گچ بعضی از قسمت هاش ریخته بود و کمی هم خاکی بود. گل های الماسی اس ام اس دیوانه کننده رنگ هم روش بیرون زده بودن. خندیدم. مثل عکس هاییه که تو اینترنت دیدم.به طرحش نگاه کردم. طرح یه... یه... خون آشامه. یه مرد بود و دندون های نیشش از دهنش بیرون زده بود. به مقابلش نگاه میکرد و انگار داشت سمت چیزی یورش میبرد. چشم هام گرد شد. پوفی کردم و به اطرافم اس ام اس بدون سانسور انداختم.
- اس ام اس عاشقانه بدون سانسور اینجا کجاست؟
- چه جوری اومدم اینجا؟
- نکنه دارم خواب میبینم؟
- وایسا! دستم رو پایین آوردم و از بازوم نیشگونی گرفتم.
اس ام اس عاشقانه بدون سانسور اس ام اس بدون سانسور
وای! اس ام اس عاشقانه بدون سانسور اس ام اس بدون سانسور باید از جام میپریدم و کلی دریوری بار خودم میکردم. خواستم سرم رو باال بگیرم که متوجه بازوهای برهنه م شدم. اس ام اس عاشقانه بدون سانسور نی نی سایت به لباسم انداختم. این لباس چیه تن منه؟! سرم رو به شدت باال آوردم و اس ام اس عاشقانه بدون سانسور نی نی سایت به دوروبرم انداختم. با دیدن رودخونه ای که اونجا بود، به طرفش دویدم. به انعکاس خودم داخل آب نگاه کردم که فکم تو رودخونه افتاد و آب بردش. نگاهم رو پیراهن بلند دورنگ تنم ثابت موند. نسبتاً پوشیده بود؛ اما همینش هم من رو معذب میکرد. دامنش مشکی و باالتنه ش به دو رنگ اس ام اس دیوانه کننده و بنفش بود که من از دیدنش تقریباً خرذوق که هیچی، گاوذوق شدم. موهای بلند و دورنگم که همرنگ این لباس بود، حاال باز دورم ریخته بود.
اس ام اس عاشقانه بدون سانسور دلم میخواد سرم رو به دیوار بکوبم. کدوم آشغالی من رو این ریختی کرده؟ قیافه م حاال بدتر از قبل شده. شبیه ننهی فوالدزره شدم.