ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
39 ساله از بروجرد
تصویر پروفایل سیروان
سیروان
34 ساله از سردشت
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل سعید
سعید
38 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پريناز
پريناز
37 ساله از مراغه
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل داود
داود
57 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل رها
رها
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج

بزرگترین سایت همسریابی دائم و معتبر

عصبانی با صدایی که کنترلش بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم خودم نبود جواب دادم جناب اقای محترم طرفتو اشتباه گرفتی دستش رو به نشونه ی اروم جلوی بینیش گرفت

بزرگترین سایت همسریابی دائم و معتبر - همسریابی


لینک بزرگترین سایت همسریابی دائم

بزرگترین سایت همسریابی دائم چرا همچین میکنی چی گفتی به این دوتا حالشونو گرفتی؟ بهترین سایت همسریابی دائم نقاب فرد بی تفاوتی رو به چهره زد و با لبخند گفت هیچی شیوا با بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم به منو مهستی اشاره کرد و سرزنش وار ادامه داد معلومه نگاهشون کن.

بهترین سایت همسریابی دائم که میخواست بحث رو عوض کنه 

بهترین سایت همسریابی دائم که میخواست بحث رو عوض کنه گفت باشه بابا اخماتو باز کن بیا بریم اینجا به کافه هست یه گلویی تازه کنیم به رفتار متفاوت از قبل و چشم های سردش نگاه کردم حس میکردم واقعا دارم خفه میشم الان فقط و فقط دلم میخواست گوشه ای تنها باشم و انقدر گریه کنم تا سبک بشم برای اینکه اشک هام جاری نشن چیزی نگفتم.

  • به طرف در خروجی پاساژ رفتم
  • بزرگترین سایت همسریابی دائم
  • اروم لب باز کرد که این وره ها کجا میری؟
  • بدون اینکه به سمتش برگردم به راهم ادامه دادم شیوا چیزی به بهترین سایت همسریابی دائم گفت که متوجه نشدم و با صدای کفش های پاشنه بلندش با سرعت خودش رو به من رسوند بازو هام رو گرفت و روبروم ایستاد و پرسید چی شده؟ هیچی همین تک کلمه کافی بود تا اشک هام به جوشش دربیان بازوهام رو از بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم های ظریف زیبا بیرون کشیدم و با قدم های بلند به بیرون از پاساژ رفتم از پله های پاساژ پایین اومدم و به سمت خیابان رفتم تا ماشین بگیرم و به خونه برگردم که بهترین سایت همسریابی دائم بازوم رو محکم گرفت و مجبورم کرد تا نگاهش کنم دستش رو از زیر چونه با خشونت پس زدم گره اخم های درهمش کمی از هم فاصله گرفت ولی همچنان اخم داشت با صدای آرومی گفت این کارا چه معنی ای میده؟ عصبانی با صدایی که کنترلش بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم خودم نبود جواب دادم جناب اقای محترم طرفتو اشتباه گرفتی دستش رو به نشونه ی اروم جلوی بینیش گرفت به اطراف نگاه کردم چند ره گذر درحال عبور نگاهمون کردن و رفتن بزرگترین سایت همسریابی دائم کاملا رایگان هم از داخل پاساژ همراه مهستی نگاهمون میکرد نفس عمیقی کشیدم.
  • به سمت خیابون برگشتم
  • پشتم به شیوا
  • و نیمرخم به سمت بزرگترین سایت همسریابی دائم بود
  • که صداش رو شنیدم مگه من چی گفتم؟ با همون شدت عصبانیت و لرزش نهفته در صدام اروم تر از قبل گفتم اقای بزرگترین سایت همسریابی دائم ابراهیمی من نه دختر ترشیده بودم نه کسی مجبورت کرده بامن ازدواج کنی پس مراقب رفتار و حرف هات باش من مجبور نیستم با تو ازدواج کنم و هر وقت که اراده کنم همه چیز رو بهم میزنم خانواده امم مثل کوه پشتمن از حرف مردمم ابایی ندارم جدی به چهره ی عصبانیم چشم دوخت اشک هام رو پس زدم که مجدد به حرف اومد تو درست میگی من اشتباه کردم.

از بزرگترین سایت همسریابی ازدواج دائم مهستی عصبانی شدم

از بزرگترین سایت همسریابی ازدواج دائم مهستی عصبانی شدم حالا بیا بریم ابروریزی نکن من ابروبر نیستم درضمن از تو با ابروتر هم هستم با صدای عصبیش غرید بفهم چی به زبونت میاری تند تر از خودش جواب دادم میخوام برگردم خونه مون ریلکس بزرگترین سایت همسریابی ازدواج دائم هاش رو توی جیبش کرد باشه میبرمت بدتر از خودش شدم قلبم مچاله شده بود شما هم بهتره دنبال کسی بگردی که همه جوره بهت بخوره با این اخلاقتم بتونه کنار بیاد اعتماد بنفسش از بین رفت و نادم جواب داد.

مطالب مشابه