ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل میترا
میترا
47 ساله از شهریار
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل محمد
محمد
28 ساله از ساوجبلاغ
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل حسین
حسین
33 ساله از آمل
تصویر پروفایل غزل
غزل
33 ساله از مشهد
تصویر پروفایل حسین
حسین
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل وحید
وحید
42 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
39 ساله از تهران

بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری ارزان

انگار اژین دوست نداشت چیزی بگه که بیخیال شدم که بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری 50 درصد گشود: آهو، بابت اینکه خط قرمزهات رو رد کردم معذرت میخوام!

بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری ارزان - بلیط هواپیما


تصویر بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری

و باز هم بدون کراوات. اینبار با لبخند دست گل رو سمتم گرفت و شنلم رو سرم کرد و فیلمبردار امروز بیچاره ذوق کرده بود و به خیال خودش داشت صحنه بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری شکار میکرد! از آرایشگاه بیرون اومدیم و انگار طوفانی که توی دل بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری 50 درصد دیشب بود به کل از بین رفته بود و امروز بیشتر میخندید. ر به سمتش چرخیدم. مرسی بابت همه چیز. چشمهام ناخوداگاه گرد شدن و با تعجب نگاهش کردم. بابت...؟ دستم رو توی دستش گرفت و با لبخند گفت: همین که کمکم کردی دیگه!

با تعجب بیشتری به اژین نگاه کردم و داشتم دنبال جای زخمی شکستگی روی پیشونیش و سرش میگشتم، که اژین انگار متوجه شد و با خنده گفت: چته دختر؟ چیز میز زدی؟ اینبار اژین چپ چپ نگاهم کرد که خندیدم. باشه بابا، مهربونی هم بهت میاد ها استاد! بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری اصفهان به مشهد ماشین رو به حرکت درآورد که پرسیدم: دیشب چیزی شده بود؟ بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری سکوت کرد و چیزی نگفت و من به اجبار سوالم رو تکرار کردم، ولی انگار اژین دوست نداشت چیزی بگه که بیخیال شدم که بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری 50 درصد گشود: آهو، بابت اینکه خط قرمزهات رو رد کردم معذرت میخوام!

بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری به تهران برگردم

قفسه سینهم یکباره مثل سنگ سخت شد و بدون اینکه سمت بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری به تهران برگردم با صدای ضعیفی گفتم: میشه در موردش حرف نزنی؟ نگاه سنگین اژین رو روی خودم حس کردم ولی به سمتش نچرخیدم و از پنجره به بیرون خیره شده بودم. به آتلیه رسیدیم و چندتا عکس انداختیم و سپس از اونجا راهی تالار شدیم. با رسیدن به تالار بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری اصفهان به مشهد به بازوش اشاره کرد و من با لبخند از بازوش گرفتم و سمت سن قدم برداشتم. نمیدونم چرا کنار بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری یه حس خوب داشتم، یه حس فراتری! یه جور افتخار میکردم به خودم که کنار مردی مثل اژین گام برمیدارم و نمیدونم دلیلش چی بود! امروز مجلس مختلط بود و اکثر رقصها کردی بود و تالار داشت از تعداد رقصندهها میترکید.

بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری اصفهان به مشهد زیادی شرمندهم کرده

وقت دادن کادوها رسید و خانواده بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری اصفهان به مشهد زیادی شرمندهم کرده بودن. انگار طلا گرفتن توی رسمشون بود و حتی فامیلهاشونم اکثرا کادو طلا میدادن. سالار برادرزاده بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری مشهد با کت شلواری که به تن داشت و زیادی بانمک شده بود روی سن اومد و کمر طلایی که توی دست مادر شوهرم بود رو داشت به کمرم میبست که بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری 50 درصد هم کمکش کرد! به کمر طلایی پر از سکه نگاه کردم و داشتم برای فروشش نقشه میکشیدم. کمر قرمز که به کمرم بسته شد خودم رو توی آغوش بابام انداختم و نمیدونم چرا داشتم اشک میریختم. آهو، بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری گریه نکن! ولی همین کلمه کافی بود تا هق هق کنم.

حس میکردم این دروغ من کمر بابام رو خورد خواهد کرد و من عذاب وجدان داشتم. از تالار بیرون اومدیم و سوار ماشین عروس شدیم و با بوق و سوت ماشینهایی که پشت س رما بوق میزدنند جلوی آپارتمانمان رسیدیم. صبا زیر گوشم نمیدونم چی وز وز میکرد و من اصلا حواسم به حرفهایی که داشت میزد نبود. برای دومین بار مامان و بابام رو محکم در حصار آغوشم گرفتم و در آغوششان گریستم. بابام با لبخند من رو از خودش جدا کرد و بو*س*های روی پیشونیم زد و رو به بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری 50 درصد گفت:  بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری اصفهان به مشهد آهو رو به تو میسپارم، دوتاتون هم به . اذیتش نکنی ها پسر جان! بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری مشهد لبخندی زد

مطالب مشابه