ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل غزل
غزل
33 ساله از مشهد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل آدونا
آدونا
39 ساله از بروجرد
تصویر پروفایل عبدالله
عبدالله
43 ساله از سنندج
تصویر پروفایل سحر
سحر
40 ساله از خوی
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل ماه
ماه
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل سردار
سردار
60 ساله از تهران
تصویر پروفایل هادی
هادی
44 ساله از ایلام
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران

بلیط هواپیما چارتر علی بابا ارزان

زهرا لباس مجلسی قرمز رنگ با مدل ماهی پوشیده بود گفت: -خودمون بریم بلیط هواپیما چارتر علی بابا خارجی و سیاوش باهم میان.پریا سرش را تکان داد

بلیط هواپیما چارتر علی بابا ارزان - بلیط هواپیما


خرید بلیط هواپیما چارتر علی بابا

-لباسای من توی کمد تو چیکار میکنه؟! سیاوش، بلیط هواپیما چارتر علی بابا خارجی را به خودش فشرد و بوسه ای روی گونه اش نشاند و گفت: -گفتم رها بیاره اینجا، از این به بعد اینجا میمونی دیگه.

بليط هواپيما چارتر علي بابا خجالت زده سرش

بليط هواپيما چارتر علي بابا خجالت زده سرش را تکان داد پرسید: -دستت ؟ -خوبه نگران نباش. تند سرش را باال آورد و گفت: -چرا سینا رو زدی؟ چرا دنیز رو زدی ؟ سیاوش خیره در چشمان بليط هواپيما چارتر علي بابا شمرده، شمرده گفت: سینا با این موضوعات ذهنت رو درگیر نکن! یک موضوع بین من و بود که حل شد! بليط هواپيما چارتر علي بابا کمی مکث کرد و گفت: -وقتی عصبانی م یشی ازت میترسم! من تاحاال عصبانیتت رو ندیده بودم!

تو میخواستی برادرت رو بکشی سیاوش جدی شد.

اخم هایش را درهم کشید. دستش را از دور گردن خرید بلیط هواپیما چارتر علی بابا برداشت و صورت خرید بلیط هواپیما چارتر علی بابا را بین دو دستش گرفت و گفت: -هیچوقت از من نترس!

من میتونم توی اوج عصبانیت هر بالیی سر خودم و برادرم و یا هرکس دیگه ای بیارم؛ اما هیچ وقت آسیبی به تو نمیرسونم! تو جون منی. خرید بلیط هواپیما چارتر علی بابا لب گزید. سیاوش نگاهاش را به لب های قیمت بلیط هواپیما چارتر علی بابا داد و زمزمه وار گفت: -نه من نه هیچکس دیگه ای حق نداره به تو آسیبی برسونه، قطع میکنم دستی رو که بخواد روی تو بلند بشه.

سپس فاصله را از بین برد. قیمت بلیط هواپیما چارتر علی بابا با چشمان

گرد شده به چشمان بسته سیاوش خیره شد. کم کم همراهی اش کرد. هر دو نفس کم آورده از هم فاصله گرفتند. قیمت بلیط هواپیما چارتر علی بابا هول زده تند گفت: -بخوابیم، بخوابیم، فردا صبح زود باید بیدار بشیم. سیاوش آرام خندید و دستانش را از روی صورت بلیط چارتر هواپیما تهران مشهد علی بابا برداشت و گفت: -هول نشو، باشه بخوابیم. هر دو روی تخت به پهلو رو بهم دراز کشیدند. سیاوش دست بلیط چارتر هواپیما تهران مشهد علی بابا را در دستش گرفت و خیره در چشمان بلیط چارتر هواپیما تهران مشهد علی بابا گفت: ترک باورم نمیشه که دارمت! تو زندگی منی سایت علی بابا بلیط هواپیما چارتر، هیچ وقت من رو نکن!

سایت علی بابا بلیط هواپیما چارتر چشم دزدید. سپس چشمانش را بست و گفت: -تو همیشه توی قلب منی

هیچوقت ترکت نمیکنم! لبخند غمگینی روی لب های سیاوش نشست و چشمانش را بست. زمزمه کرد"دوستت دارم." سایت علی بابا بلیط هواپیما چارتر شیرینی این کلمه را با جان و دل پذیرفت و گفتمنم. سپس دست در دست هم غرق خواب شدند.

سیاوش برای اولین بار در عمرش این چنین راحت و بی دغدغه میخوابید. روز بعد خانواده بلیط هواپیما کیش چارتر علی بابا به خانه سیاوش رفتند. مجبورا دروغ گفت که زودتر از آن ها آمده است که آماده شود.

بلیط هواپیما کیش چارتر علی بابا، پریا و زهرا درون اتاق ستاره بودند و هر سه روی تخت نشسته بودند. پریا عصبی گفت: -دنیز که دختر عموی سیاوشه رفته آرایشگاه! اونوقت خانوم قبول نمیکنه آرایشگر بیاد آرایشش کنه! ستاره لب برچید و گفت: آرایشمن که شال میپوشم خودم یه مدل خوشگلش رو درست میکنم هم که بلدم بکنم! مراسم نامزدیه عروسیم که نیست!

پریا ادایش را در آورد و زهرا زیر خنده زد. -کوفت بلندشید آماده بشسپس از جابرخاست و به سمت میز آرایش رفت. ستاره و زهرا ریز خندیدند. با غرغرای پریا شروع به آماده شدن کردند. شالش را مدل لبنانی درست کرد و به سمت پریا و زهرا چرخید. هر دو دهانشان باز مانده بود! -وای دختر چقدر خوشگل شدی! بلیط هواپیما چارتر علی بابا لبخندی به زهرا زد و گفت: -خودتم خوشگل شدی. دستی به لباس بلند سبزآب یاش کشید که رویش منجق کاری شده بود.نگاهی به آستین های بلندش انداخت. -لباست خیلی خوشگله، انتخاب سیاوشه ؟ بلیط هواپیما چارتر علی بابا سرش را به نشانه تایید تکان داد و گفت: لباس آره خودش انتخاب کرده برام، مطمئنی این شال سفید روی این میاد؟ شال ست خودش رو کاشکی میخریدم پریا دورش چرخید و گفت: -به خدا بهت میاد، خیلی خوشگل شدی! خط چشم کلفتی که پشت چشمات کشیدی چشم هات رو درشتتر نشون میده. بلیط هواپیما چارتر علی بابا لبخندی به ریزبینی پریا زد. به سمت آینه چرخید و رژ قرمز رنگ را دوباره روی لب هایش کشید. زهرا کالفه گفت: -بلیط هواپیما چارتر علی بابا بسه از بس رژ رو کشیدی روی لبت رنگ رژت تیره شد. پریا خندید و جواب زهرا را داد: -اتفاقا االن بیشتر بهش میاد، بیا ببینم خط رژ گونه ات درسته. سپس خیره شد به گونه های بلیط هواپیما چارتر علی بابا خارجی که بهخاطر رژگونه صورتی رنگ بیشتر خودشان را نشان میدادند و جذابیت بلیط هواپیما چارتر علی بابا خارجی را بیشتر کرده بود. -

خودمون بریم بلیط هواپیما چارتر علی بابا خارجی

آره حله بریم یا زوده؟ زهرا لباس مجلسی قرمز رنگ با مدل ماهی پوشیده بود گفت: -خودمون بریم بلیط هواپیما چارتر علی بابا خارجی و سیاوش باهم میان.پریا سرش را تکان داد و دوباره به خودش در آینه نگاهی انداخت و با زهرا از اتاق خارج شدند.

پریا و زهرا لباسشان ست بود. هر سه دوست های صمیمی بودند. از اینکه هر سه از اعتقاداتشان دست نکشیدند و شال پوشیده بودند خوشحال بود. در اتاقش زده شد. فهمید سیاوش آمده است. لبخندی زد و گفت: -بفرمایید. در اتاق باز شد و سیاوش وارد اتاق شد. هر دو

مطالب مشابه