باز هم همان بهترین سایت همسریابی دائم مو بلند اما این بار با پیراهن های پرگلی که همیشه بر تن داشت و بین خاطراتش می تابید، نبود. این بار سایت ازدواج دائم بهترین همسر بلوز و شلوار مشکی رنگ کهنه ای پوشیده بود با موهای ژولیده و بدون گل سرهای رنگارنگ همیشگی اش. زیر چشمانش گود رفته بود و به شدت الغر شده بود؛
لباسش تنش زار می زد. می دید که سایت ازدواج دائم بهترین همسر مدام لب می گزد وبا تنی لرزان جلو می رود.
سایت ازدواج دائم بهترین همسر افتاد؛
چشمش به پشت سر سایت ازدواج دائم بهترین همسر افتاد؛ مرد قد بلند مشکی پوشی با چشمان نافذ بهترین سایت ازدواج دائم هلو رنگی که پشت سر بهترین سایت ازدواج دائمی حرکت می کرد. نگاه مرد به یکتا افتاد. سرما و یخبندان درون چشمان بهترین سایت ازدواج دائمی خواستگاری مرد لرز به تن یکتا انداخت.
نگاهش را دزدید و به بهترین سایت ازدواج دائمی زل زد.
داشتند از او دور می شدند، تکانی به خود داد و بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم بین قبرها حرکت کرد. چند دقیقه بعد بهترین سایت ازدواج دائمی کنار دو قبر سیاه رنگی که بهم چسبیده بودند، ایستاد باالی قبر ها درخت بید مجنون بزرگی قرار داشت. از این فاصله نوشته های روی قبر را نمی دید جان نزدیک شدن را هم نداشت. همان جا ایستاد و تماشا کرد. مرد را دید که کنار جایی که بهترین سایت ازدواج دائما ایستاده بود نشست.
دست روی شانه بهترین سایت ازدواج دائما گذاشت و او را هم مجبور به نشستن کرد. مرد سرش را به گوش بهترین سایت ازدواج دائما نزدیک کرد و آرام پرسید: فاصله شان زیاد بود ا ما عجیب بود که کامل حرف هایشان را می شنیدمی بینی؟
و کوچک ترین حرکتشان را می دید. بعد از سوال مرد، هیچ صدایی از بهترین سایت ازدواج دائمی خواستگاری بلند نشد؛ فقط لرز تنش بود که بیشتر می شد. صدای مرد بلند تر شد: -می گم می بینی؟ جوابش باز هم سکوت بود و سکوت. صدای مرد باز هم باال تر رفت: -این که اینجا زیر خروار ها خاک دو تا آدم خوابیدن تقصیر توئهعوضی، می فهمی؟ این بار تن بهترین سایت ازدواج دائم بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم می لرزید، اینقدر لبش را به دندان گرفته بود که خون از آن جاری شده بود. یکتا می خواست جلو برود، بهترین سایت ازدواج دائم را در آغوش بگیرد و او را از این مهلکه دور کند. می خواست برود و روی سینه مرد چشم بزند و مثل او داد بزند: این فقط یه بچس. اون نمی تونه توی مرگ دوتا آدم نقش داشته باشه، بفهم. اما انگار که به پاهایش چسب زده بودند که فقط نظاره گر بود. مرد با دست بهترین سایت ازدواج دائم را هل داد. بهترین سایت ازدواج دائم روی خاک افتاد، مرد بی توجه به تن کوچکی که روی زمین افتاده بود و مانند ماهی که از آب دور افتاده بود و در سکوت فقط می لرزید؛فریاد کشید: اگه بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم من اون زیر خوابیده تقصیر توئه.لعنت بهت که ا ین قدر نحسی؛زندگی همه مون رو جهنم کردی. با صدای نازک زنی که او را خطاب می کرد به خود آمد. دو زانو روی زمین نشسته بود و صورتش خیس بود. نگاه سوالیش را به زن دوخت.-خانم حالتون خوبه؟ دیدم روی خاک نشستید و دارید با صدای بلند گریه می کنین نگران شدم. جلو آمد؛دست زیر بازو یکتا انداخت و ادامه داد: بلند شو عزیزم. بهترین سایت ازدواج دائم هلو به اطراف انداخت،
چند نفری ایستاده بودند و متعجب او را نگاه می کردند. آن ها که نمی فهمیدند که چه دردی دارد، چشمانش می سوخت.انگار که خیلی گریه کرده بود، اما آنقدر در آن خاطره نحس غرق شده بود که هیچ چیز احساس نکرده بود. با کمک زن بلند شد.صدایش در نمی آمد، سرفه مصلحتی زد تا گلویش باز شود؛آرام گفت: ممنون، الان حالم بهتره. زن نگاه مرددی به او انداخت،
بهترین سایت همسریابی دائم کرد اما نبودند
سری تکان داد و با کوتاه از یکتا دور شد. یکتا دوباره نگاهی به جای بهترین سایت همسریابی دائم کرد اما نبودند. نه آن بهترین سایت همسریابی دائم نه مرد نفرت انگیز چشم بهترین سایت ازدواج دائمی خواستگاری. نگاهی به اطرافش کرد ا ما باز هم آنها را نیافت.