ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل سحر
سحر
40 ساله از خوی
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل غزل
غزل
33 ساله از مشهد
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل ماه
ماه
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل آدونا
آدونا
39 ساله از بروجرد
تصویر پروفایل عبدالله
عبدالله
43 ساله از سنندج
تصویر پروفایل سردار
سردار
60 ساله از تهران
تصویر پروفایل هادی
هادی
44 ساله از ایلام

بهترین سایت صیغه یابی چه سایتیه؟

سایت همسریابی موقت هلو با خنده جواب داد. -سلام رها. بهترين سايت صيغه يابي پشت فرمونه ولی صدات رو می شنوه. خوبی؟ -سالم زن داداش. اره شکر . کی میاین؟

بهترین سایت صیغه یابی چه سایتیه؟ - صیغه یابی


آدرس بهترین سایت صیغه یابی

کتش را صاف کرد و عینکش را از روی چشم هایش برداشت. -باشه. مشکلی نیست.بهترین سایت صیغه یابی نگاهی

به بهترین سایت معتبر صیغه یابی کدام است؟ کرد. -بریم؟ -اره. بهترین سایت صیغه یابی نگاهش را به طرف مرد برگرداند.

-ما یک جا دیگه ام کار داریم، با اجازتون. مرد میز را دور زد و کنار بهترين سايت صيغه يابي ایستاد. دستش را جلو آورد-باشه.

دار. بهترین سایت صیغه یابی دستش را گرم فشرد و کرد. بهترین سایت معتبر صیغه یابی کدام است؟ نیز کرد و از دفتر بیرون آمدند.

نگاهی به تابلو طالیی رنگی که کنار در دفتر نصب شده بود؛ انداخت. "آقای حبیب رضایی وکیل پایه یک دادگستری"

بهترين سايت صيغه يابي رد نگاهش را گرفت. نگاهش را از تابلو گرفت و بی حرف همراه با بهترین سایت صیغه یابی

همسریابی موقت هلو به طرف

از پله ها پاییناینم تموم شد. بریم به تاریکی شب نخوریم. آمد. سوار ماشین شدند. همسریابی موقت هلو به طرف

سایت همسریابی موقت هلو چرخید: -نمی خواستی یک بار عمارت رو ببینی؟ دلیلش رو به من می گی؟ لبخند کم

جانی روی لب نشاند. -نه، من از اون عمارت چیز زیادی یادم نیست؛ اما آدم های اونجا رو یادمه. آدم هایی که سرنوشت

همشون به مرگ ختم شده. من برگشتم تا با گذشته ام مواجه بشم؛ اون عمارت سهم زیادی توی گذشته من نداره که

بخوام ببینمش ا ما مطمئنم با دیدنش حالم بد می شه. به خاطر خاندانکه هیچ کدومشون عاقبت به خیر نشدن.

به همین خاطر هیچ عالقه ای به دیدنش ندارم. همسریابی موقت هلو بی حرف سری تکان داد و ماشین را روشن کرد.

ده روز از روز ازدواجشان می گذشت. فردا عروسی، همسریابی موقت هلو یک نامه به او داده بود. نامه صیغه یابی هلو،

همان چیزی که قرار بود هدیه شب عروسی اش باشد. نامه را چندین بار خوا نده بود؛ هنوز چشم هایش را که می بست

کلمات جلو چشم هایش جان می گرفتند. "از صیغه یابی هلو به سایت همسریابی موقت هلو سالم. نمی دونم االن

که این ماه رو می خونی من زنده از زیر عملم بیرون اومدم یا نه. اما از اونجایی که خودم امیدی به این دنیا ندارم مرگ

رو ترجیح می دم و امیدوارم در اون لحظه که این کلمات رو می خونی؛ در دنیا آدم ها نباشم. توی این نامه نمی خوام

حرف های تکراری بهت بزنم. فقط می خوام هدیه عروسیت رو بهت بدم. حقیقتش من از بالهایی که سر تو آوردم پشیمون

و حتی ناراحت نیستم. دنبال حاللیت طلبیدن و این طور چیزهایی که آدم ها مرسوم کردن هم نیستن؛ فقط خواستم

در این روزهای آخری که نفس می کشم، از قالب دیونگی خودم بیرون بیام وشبیه شما آدم ها بشم. من بخشی از دارایی

هایی که داشتم رو برای مهاجرت و عملم فروختم. دو مغازه و عمارت رو نفروختم. وکالت تام به وکیلم دادم؛ آدرسش

رو پایین برگه می نویسم. برو پیشش تا همه چیز رو به نامت بزنه. حتما میپرسی هدفم از این کار چیه؟ حقیقتا هدفی ندارم

من وارثی ندارم؛ تو تنها وارث خاندان مقدم هایی هر نقشه ای داشتی برای اون عمارت بریز؛ حتی اگر خواستی آتیشش

بزن مهم نیست. پس فراموش نکنی که بعد عروسیت حتما پیش ا ون وکیل بری. اگر زنده موندم دیگه باهام تماسی نگیر

و اگر مردم حتی یادم نکن. بعد از بیست و هشت سال سن حاال می تونی بدون سایه من سایت همسریابی آغاز نو کنی

انواع سایت صیغه یابی و همسریابی کن

پس خوب انواع سایت صیغه یابی و همسریابی کن؛ من حقیقت رو بهت گفتم و این نامه رو نوشتم فقط به خاطر اینکه

جای تمام ماهایی که به " ختم شدیم تو خوب سایت همسریابی آغاز نو کنی. ". هیچ " و آدرس دقیقی که پایین ورقه نوشته

شده بود. فردا آن روز به تهران آمده بودند. ماه عسلی که با پیدا کردن وکیل صیغه یابی هلو ، رفتن به مرکز بهزیستی که بیست

سال پیش خانه آنها بود و پیدا کردن وکیل معتبری که با دادن وکالت تامی به او بتواند مغازه ها و عمارت را بفروشد و پولش

را به حساب مرکز بریزد؛ بهترین سایت معتبر صیغه یابی کدام است؟. و حاال اینجا بودند در راه بهشت زهرا. با بلند شدن صدای

گوشی همسریابی موقت هلو به طرف او رگشت. بهترين سايت صيغه يابي گوشی را به طرف او گرفت. -جواب بده، رهاست.

بزن روی اسپیکر، بگو پشت فرمونم. سری تکان داد و تماس ا برقرار کرد و روی بلندگو زد. صدای شاد رها در ماشین پیچید.

-سلام داداش. سایت همسریابی موقت هلو با خنده جواب داد. -سلام رها. بهترين سايت صيغه يابي پشت فرمونه ولی صدات رو می شنوه. خوبی؟ -سالم زن داداش. اره شکر . کی میاین؟ -ما فردا ظهر بلیت داریم. رها تک خنده ای کرد. پسرش رو کرده،

هی بهونه می گیره من االن چهار روزه خونه نرفتم بیاین دیگه ده روز شد. آقاجون مدام سر من غر میزنه دلش هوای مدام اینجام

مطالب مشابه