من کم کم به این مشکل خودم پی میبردم و احساس میکردم که جرثومه های تنفر و بیزاری که در شرق دور در وجود من کاشته شده بود در هر لحظه منتظر جوانه زدن و رشد کردن بوده و تاثیر منفی آن در درجه اول شامل خانواده من شده بود. در میان استیران موقت ازدواج این یک مسئله ای نیست که عمومیت نداشته باشد. بعضی اوقات که ما دور هم نشسته و با یکدیگر مسائل و مشلکات خود را رد و بدل میکنیم میبینیم که فرزندان سابق موقت ازدواج مشکلات روانی مشابهی از خود بروز میدهند.
دانشمندان آمریکائی در یافته اند که تجارت برده در روی ازدواج موقت تهران تاثیر مستقیمی روی نسل بعدی آن ها داشته است. من نمیتوانم درباره خوبی و بدی این تحقیقات علمی اظهار نظر کنم ولی کسی چه میداند. شاید عذاب هائی که بر ما وارد شده بود من ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان به مریضی سختی مبتلا شد. در سن دوازده سالگی مغز او خونریزی کرد. در ابتدا دکتر او فکر میکرد که این یک ضعف موقت است ولی بیهوشی او بطول انجامید. دخترم قدرت حرکت و کنترل بازو و دست راستش را از دست داد. شانسی که او داشت این بود که از روز اول چپ دست بود.
ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان بعد از این مرتبا
این دختر استعداد زیادی در موسیقی از خود نشان میداد و در کار نواختن پیانو پیشرفت زیادی کرده بود. حالا دیگر قادر نبود که هیچ کاری را که احتیاج به بکار گیری هر دو دست داشت انجام بدهد. ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان بعد از این مرتبا در معرض حملات عصبی واقع میشد و در چند مورد به مرگ نزدیک شد. او تا آخر عمر میبایستی مواظب این حملات غشی میبود که در هر لحظه و هر مکان ممکن بود رخ بدهد. او به آرزوی خودش که کار در یک شرکت بزرگ بود جامه عمل پوشاند و در یک شرکت بزرگ بیمه استخدام و مشغول بکار شد. کار او بررسی مواردی بود که از بیمه درخواست پرداخت میشد. او سعی میکرد که موارد مشکوک را از موارد واقعی جدا نماید. او خوش برخورد بود و رفتار دوستانه او باعث میشد که دوستان و ازدواج موقت تهران ساعتی تقریبا فراموش کنند که او با چه مشکل جدی دست بگریبان است. ولی او نمیتوانست خود را از شر این بیماری خلاص کند و در سن ۴۶ سالگی در گذشت.
من در ازدواج موقت تهران ساعتی مربوط به روابط خانوادگی من میشد و بالاخره من برای مدت شش ماه از خانه بیرون رفتم. در بازگشت ازدواج موقت ساعتی با دخول مانند سابق نبود. کار و جریان هائی که در زندگی روزمره اتفاق میافتد. هر چند که برای کسی که خاطرات بدی را پشت سر گذاشته ممکن است تهدید آمیز بنظر برسد ولی حد اقل این خاصیت را دارد که او را با خود کشیده و از گذشته دور نگاه میدارد. مانند خیلی از موقت ازدواج عکس سابق ژاپنی ها زندگی کاری من باعث میشد که تا حدی زندگی گذشته من قابل تحمل گردد. من بر خلاف میل باطنی خودم زندگی تلخ گذشته خود را بکرات مرور کرده و مانند خیلی از موقت ازدواج عکس نظیر خودم یک کتابخانه کوچک از اتفاقاتی که در مالایا افتاده بود، خط آهن برمه تایلند و قرارگاه های مختلف جمع آوری و در هر فرصت آنها را مطالعه میکردم.
ازدواج موقت هلو که با هم بودیم
من هنوز در خودم این تمایل را احساس نمیکردم که با تجربیات خوفناک گذشته خودم مستقیما روبرو شوم. در سال ۱۹۷۰ دوست قدیمی من ازدواج موقت هلو که با هم بودیم و حالا در کانادا زندگی میکرد موفق شده بود که از طریق دفتر موقت ازدواج عکس موقت ازدواج آدرس مرا بدست آورده و برای من نامه مفصل و پر احساسی نوشت. او در این نامه لطف زیادی به من کرده و از جمله ذکر کرده بود که من در زمینه شجاعت و استقامت برای او سر مشقی بشمار میرفتم. او از من با آن بازوان و دست های شکسته و عینکم که با نوار چسب ترمیم شده بود الهام گرفته و وجود من باعث میشد او در مقابل ناملایمات مقاوم باشد. من با این گفته او موافق نبوده و معتقد بودم که این تمام داستان نبوده است.
هیچ کس برای خودش یک ازدواج موقت تهران شماره تلفن نیست و من هم به هیچ وجه خودم را یک ازدواج موقت تهران شماره تلفن تصور نمیکردم. برای من جواب به نامه مکی قدری مشکل می آمد ولی بالاخره رابطه نامه نگاری ما با یکدیگر تثبیت شده و در یک گرد همائی که به مناسبت بزرگداشت افرادی که در موقت از بین رفته بودند برگزار شده بود ما با یکدیگر ملاقات کردیم. این گردهمائی در لندن صورت گرفت و مکی و من برای صرف نهار بیک رستوران رفتیم. ازدواج موقت ساعتی با دخول هم در آنجا به ما ملحق شد. این ملاقات برای من اهمیت زیادی داشت.