دامون تنها اومدم اونام تو راهن اما میخوام قبل از رسیدنشون کار نیمه تمام پاشارو خودم تمومش کنم همسریابی ازدواج دائم شیدایی قه قه ای زد که باعث شد لرز بکنم با غم و صورتی پر از درد درحالیکه روی شکمم خم شده بودم به سمت دامون برگشتم که دیدم با غم داره بهم نگاه میکنه و میله توی دستشو فشار میده همسریابی ازدواج دائم تو؟به تنهایی؟ما چهارنفریم...چهارمرد یه یه مرد؟ دامون پوزخندی زدو تهش زهر خودشو ریخت دامون نکنه خودتم جزو ماها حساب کردی؟...اشتباه کردی جناب...سه مرد به یه مرد تو که جزومون نیستی
همسریابی ازدواج دائم توران 81 این بلایی بود
سایت همسریابی ازدواج دائم با نفرت نعره زد: همسریابی ازدواج دائم توران 81 این بلایی بود که اون دوست بی شرفت سرم آورد اما تا انتقاممو ازش نگیرم یه جا نمیشینم دامون تو حتی جرات نداری با خود پاشا روبه رو بشی میایی دختر میدزدی که چی بشه؟از همون اول زنگ میزدی به ما برای دعوا می اومدیم همینجا اینکه پای یه دخترو وسط بکشی فقط ضعفتو نشون میدی گروه همسریابی ازدواج دائم ضعف بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم تو دستمه همین االن جلوی پام و بعد پاشو باال برد محکم لگدی بهم زد که جیغ خفه ای کشیدم
- بلافاصله پاشو روی بازوم گذاشتو فشارش داد همسریابی ازدواج دائم اینو از بین ببرم پاشارو هم نابود کردم دامون با خشم به سمتشون خیز برد وحشت زده جیغ زدم: نه نه دامون نه دامون با تمام قدرت با میله آهنی کلفتی که دستش بود با اون سه تا مبارزه میکرد هم کتک میخورد و هم کتک میزد شکر از نظر قدوهیکل ازشون چیزی کم نداشت اما اونا سه نفر بودن و دامون یه نفر همسریابی ازدواج دائم شیدایی آخی...ببین...قشنگ صحنه کتک خوردنشو ببین...االناست بیفته زیر دستوپاشون...ببین. ..
- خوب ببین دامون کم کم داشت کم میاورد که همون لحظه صدای کشیده شدن چرخ دوتا ماشین باعث شد سریع به سمتشون برگردیم با دیدن پاشا و بهداد که از ماشین پیاده شدن لبخندی روی لبام نشست و چشمامو با درد روی هم بستم پاشا هویی بی شرف ولش کن ببینم پاشا و بهداد که انگار هنوز منو ندیده بودن به کمک دامون رفتن یه دعوای حسابی شده بود که توی اون تاریکی شب نمیتونستم تشخیص بدم اما با افتادن یکیشون که بهداد روی سینش نشست و تا میخورد تو صورتش مشت زد لبخندی زدم وقتی از پا دراومد بلند شدو به سمت اون دوتا خیز برد وقتی دخل هر سه تاشون اومد
- نگاهشون تازه به من افتاد که زیر پای سایت همسریابی ازدواج دائم بی جون افتاده بودم از درد چشمامو بستم و کوتاه بازش کردم نگاهم به پاشا افتاد که فکش منقبض شده بود دستی به کنار لبش کشیدو خون کنارشو پاک کرد بدون اینکه از همسریابی ازدواج دائم نگاهشو بگیره دستشو دراز کرد میله تو دست دامون که کنارش ایستاده بودو گرفت و به سمتمون اومد پاشا فکر نمیکردم باز دوروبرمون پیدات بشه باید همونجا کارتو یه سره میکردم
به نظرت همسریابی ازدواج دائم توران 81 تا انتقام نگیره کوتاه میاد
همسریابی ازدواج دائم تلگرام به نظرت همسریابی ازدواج دائم توران 81 تا انتقام نگیره کوتاه میاد سایت همسریابی انلاین ازدواج دائم پاتو از روی بازوش برمیداری یا بیام اونم عین اون یکیت قلم کنم؟ همسریابی ازدواج دائم تلگرام پوزخندی زدو پاشو محکم تر فشار داد که باعث شد از شدت درد نفسم ببره اما صدایی بیرون ندم پاشا نتونست دووم بیاره به سمتش خیز برد که همون لحظه گروه همسریابی ازدواج دائم اسلحشو از پشتش در آوردو به سمت جلوی پای پاشا شلیک کرد وحشت زده جیغ زدم پاشا ایستاد جلو نیومد با ترس بهش خیره شدم وای نه این کثافت داشت بهدادو دامون سریع اومدن و کنار پاشا که با خشم داشت به همسریابی ازدواج دائم نگاه میکرد ایستادن همسریابی ازدواج دائم تلگرام تیراندازیم ضعیف نیستا فقط نخواستم
بهت بخوره آخه میخواستم واضح صحنه زجر کشیدن این دختررو ببینی بعد به خدمت خودتو دوستاتم برسم پاشا با اون کاری نداشته باش طرف حسابت منم همسریابی ازدواج دائم شیدایی خب به خاطرهمین االن این دختره زیر پامه پاشا از شدت خشم لرزید چشماشو عصبی کوتاه روی هم بستو بازش کرد پاشا بذار شهرزادو بچه ها برن منو تو تنها اینجا میمونیم باهم سنگامونو وا میکنیم