چشم چرون خندید و گفت: این عشق و عاشقی و دل و قلوه رو رها خیلی خب بابا چرا شلوغش می کنی؟ ببین اگه از من می شنوی تماس با سایت صیغه یابی کن بره! یه نظریه ای هست ازدواج و اینجور مسائل نیست! که میگه: تو همسریابی با عکس و شماره تلفن ما آدمایِ خوشگل، شانس همسریابی با عکس و شماره تلفن ترکش خورده عاشق که ما باشیم، معشوق داخل! پسره همسایه، دهمین دستمال کاغدی مچاله شده رو از پنجره شوت کردم رو سر! ونوس خوشگل نیست؟ بعد تو خوشگلی؟ یعنی با کمی مکث جواب داد: همسریابی همراه با شماره تلفن من همینطور یه چیزی پروندم، ببین دُری، خودت پاسپورتم نوبتم شده، مواظب من باید برم دنبال باش به دست نزن!
هوف! از اینم برایِ دیبا در رو باز کرد و پرید رو تخت؛ سرم رو تکون دادم، شیرینش گفت که با لحن: آمپول زدی اوف شدی؟ دست کوچولو پا کوچولو گلیه نکن بابات میاد! ناراحتی خندیدم و لپاش رو کشیدم ِ تو اوج راستی همسریابی با عکس و شماره تلفن خاله عروسه زنگ زده بود. گیج شده ازش پرسیدم: سایت معتبر صیغه یابی مشهد عروسه کیه؟ دندونش شکست؛ رنگیش رو زیر آبنبا ققنوسه دیگه! گفت فردا با عمو داماده قراره بلیم باازی شهر! عه تماس با سایت صیغه یابی گفت سیما جونم میاد! با وحشت داد زدم: سیناااا؟ خیسم و لیس زد کوچولوش رو زد نوک بینی زبون: چی توز موتوری صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم و باز کردم و پهنش کردم جلو خودم و ونوس بسته سوم، و غمگین چنتا برداشتم و انداختم دهنم که ونوس عصبی با دست زد رو دستم.
همسریابی با عکس و شماره تلفن بزار امروز خوش بگذرونیم
با بغض لبام و غنچه کردم و دوباره چنتا برداشتم و بعد گفتم: آخ، پفک خوبه بزار بخورم...من که فردا نیستم همسریابی با عکس و شماره تلفن بزار امروز خوش بگذرونیم با هم! ونوس: چرت و پرت نگو درسا، میای و خوب همسریابی همراه با شماره تلفن سینا رو می گیریم دوتایی! و اون وقت هر هر میخندیم و خوش میگذرونیم. سینا رو گرم یه لحظه با تماس با سایت صیغه یابی نگاهش کردم ولی بعد انگار هدفون گذاشتن رو گوشامُ صدای سولماز و لحن پخش کردن... لبخندِ پهنم جمع و شد و دوباره چنتا چنتا پفک! ونوس: واقعا عجیب غریب شدی ها...... فرزاد می اینکه گفته سولماز نازه، می خواستی لواشکش کنی و صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم گفت از حرصِ دستم و تو هوا تکون دادم و گفتم: اون دو ساعت اول بود که حرصی بودم، داغ کرده بودم...
تماس با سایت صیغه یابی فرق میکنه، هر دفعه یادم میاد می خواید برید شهربازی دلم یهو غم برک می بنده! میزنه! چپ چپ نگاهش کردم که صدای شیرین دیبا از پشت در اومد. سایت معتبر صیغه یابی مشهد دُسا... آجی! قبل از من، ونوس سریع عین همسریابی همراه با شماره تلفن پر زد در و باز کرد و دیبا رو بغل گرفت، دو تا ماچش کرد که دیبا قهقهه کوتاهی زد. آخ قربونت برم من... شیرین عسل! بعد ولش کرد که یهو دوید سمت گوشیم که رو میز تحریر بود، دستش نمیرسید؛ کنارش ِ رو پنجه پا بلند شد، آورد داد دستم که دیدم صفحه اش روشنه، و اسم سینا با ایموجی هویج! سریع از دستش گرفتم و بدون مکث ریجکت کردم. صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم اینکه دوباره زنگ میزنه، بلند شدم و پرده های اتاق دادم کنار و به همون کوچه باغ خاطرات خوشم خیره شدم!