ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل نیوشا
نیوشا
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرمین
آرمین
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
38 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل امیر علی
امیر علی
44 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل یکتا
یکتا
25 ساله از مشهد
تصویر پروفایل ستاره
ستاره
28 ساله از مشهد
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل سید مهدی
سید مهدی
37 ساله از قم
تصویر پروفایل پیمان
پیمان
32 ساله از کرمان
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل عسل
عسل
38 ساله از تبریز
تصویر پروفایل آذر
آذر
53 ساله از گرگان

توران 81 ادرس جدیدش چیست؟

مطمئن نیستم حدسم درست باشه! از گروه توران 81 آدرس جدید همسریابی نه؟ توران 81 آدرس جدید سایت سرش را به معنی باشه تکان داد، کلاه لبه دار را روی سرم گذاشتم.

توران 81 ادرس جدیدش چیست؟ - توران 81


توران 81 ادرس جدید

در اتاق توران 81 آدرس جدید همسریابی را باز کردم

_نمی تونم این جا منتظر بمونم که می تونم؟ دختر سرش را پایین انداخت و خندید: _خب، برید داخل منتظر بمونید. زمانی که از دید، دختر خارج شدم. لبخند هم از روی لب هایم پرواز کرد. در اتاق توران 81 آدرس جدید همسریابی را باز کردم. اطراف اتاق را نگاه کردم، دوربین کار گذاشته بود. پس نمی توانستم دنبال آن توران 81 بگردم که آن روز با آراد درباره اش حرف زده بودند، توران 81 قتل سینا! ولی آن قدر ها احمق نیست که آن توران 81 را تا الان نابود نکرده باشد.

نظرم به ورقه ای که روی زمین افتاده بود، جلب شد. فندک را از داخل جیبم بیرون آوردم و روی زمین انداختم، در کنار ورقه. خم شدم و در همان حال ورقه را خواندم: _قرار ساعت هشت... آدرس را به حافظه ام سپردم و فندک را از روی زمین برداشتم، کمی منتظر ماندم تا قضیه مشکوک نشود، بعد از اتاق بیرون زدم. به ساعتم نگاه کردم، هنوز فرصت بود. به توران 81 ادرس جدید زنگ زدم: _الو توران 81 ادرس جدید؟_تو کجایی؟ هیچ وقت پیدات نیست، چسبیدی به اون دختره.... بشین به کارت برس بابا! _حرف نزن برو جلو تر وایسا با هم باید بریم یه جایی! _کجا؟ _حرف نزن سریع باش! تلفن را قطع کردم و به سمت ماشین توران 81 ادرس جدید دوویدم، سوار ماشین شدم. آدرس را به توران 81 ادرس جدید قبل از هر چیزی گفتم. _سلام کارن جان!

توران 81 آدرس جدید سایت برو این فرصتم ازمون نگیر

خسته نباشی، بعد از این همه مدت بد نیست یه سلامی هم بدی. رو کنسول زدم و گفتم: _توران 81 آدرس جدید سایت برو این فرصتم ازمون نگیر. _کجا برم؟ دوباره آدرس را به توران 81 آدرس جدید سایت گفتم. _می خوای بگی چی شده؟ _امشب تو یه کار خونه مخروبه، گوشه ی یک جاده پرت دنبال چی می رن به نظر تو؟ _آها خب از اول بگو... نقشه چیه؟ _من می رم داخل! تو بیرون منتظر می مونی! بهت زنگ می زنم، اگر زنگ زدم و قطع کردم، بیاد بیایی جلو در و سریع جیم شیم، اگر بهت پیام دادم، باید بیایی داخل، میای داخل و به بچه های گروه هم خبر می دی! اما فعلا به بچه های گروه چیزی نمی گیم، چون مطمئن نیستم حدسم درست باشه!

از گروه توران 81 آدرس جدید همسریابی نه؟

توران 81 آدرس جدید سایت سرش را به معنی باشه تکان داد، کلاه لبه دار را روی سرم گذاشتم. مغزم درگیر بود، آترا را همان جور رها کرده بودم. چشمانم را بستم و با انگشت، سبابه و شستم تیغه بینی ام را فشردم. _کارن؟ _هوم؟ _دختره کیه؟ از همیناس؟ همانطور با چشم بسته اخم کردم: _کی؟ _همینی که باهاشی. نفس صدا داری کشیدم و سرم را به شیشه تکیه دادم: _باهاش نیستم... _از گروه توران 81 آدرس جدید همسریابی نه؟ _بود ولی دیگه نیست.. لب هایم را بهم فشردم، آترا هم برای توران 81 آدرس جدید همسریابی کار می کرد... کلافه نفسی کشیدم: _هدفت از این سوالا چیه؟ می ذاری من کارم رو انجام بدم؟ توران 81 آدرس جدید سایت نفس عمیقی کشید.

مطالب مشابه