ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرش
آرش
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل ابراهیم
ابراهیم
36 ساله از ممسنی
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل علی
علی
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل احمد
احمد
42 ساله از شیراز
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل علی
علی
43 ساله از قزوین
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین

ثبت نام در گروه چت دوستیابی تلگرام

گروه چت ازاد بلند شد که یه ضرب از جلوی پای گروه تلگرام همه چی آزاد بلند شدمو خیز برداشتم سمتش که دویید سمت طبقه باال صدای پراز خنده مامان لبخند به لبم اورد

ثبت نام در گروه چت دوستیابی تلگرام - دوستیابی


تصویر ثبت نام در گروه چت دوستیابی تلگرام

با بی رحمی دستامو از رو گروه چت دوستیابی تلگرام هل داد و جیغ زد_ولم کن با چه زبونی بگم؟؟بابا من دو ست َن دا رم ازت بدم میاد دست از سرم بردار.بااین حرف ازجاش بلندشد و ازم دورشد... همونجا رو زمین نشستم و با بغض فریاد گروه چت تلگرام دختر پسرای شیطون تو ماله منی ماله من! با ضربه های محکمی که به صورتم میخورد چشامو با وحشت باز کردم و یه ضرب نشستم رو تخت تمام بدنم خیس عرق بود نفس نفس میزدم...به کنارم نگاه کردم گروه چت ازاد با ترس و نگرانی خیره شده بود بهم اروم دستمو گرفت و گفت: خوبی داداش؟

لیوان ابی از پارچ تو عسلی ریخت پ داد دستم که یه نفس همشو سرکشیدم...کمی از گروه چت تلگرام دختر پسرای شیطون درونم کم شده بود یاد خوابم افتادم... هستی حق نداره منو دوست نداشته باشه...دست خودشه مگه؟... شده بزور ماله خودم میکنمش اما نمیزارم از دستم بره... گروه چت ازاد دستامو فشار داد و گفت: گروه چت دوستیابی تلگرام خوبی؟

سرمو تکون دادم که با مهربونی گفت: انقد خودتو عذاب نده داداش فقط پنج روز مونده تا هستی جوابشو بهمون بده یکم دیگه تحمل کن میدونم سخته اما دیگه عشق خودته میدونی که االن لج بازیاش گل کرده و تو فکر تالفیه نفسمو فوت کردم میترسم همین لجبازیش گند بزنه به زندگیم اروم گفتم: باشه خواهری برو بخواب عزیزم پیشونیمو بوسید و از گروه تلگرام همه چی آزاد رفت بیرون....تیشرتمو دراوردم و دراز کشیدم رو تخت....گوشیمو از رو عسلی برداشتم و شمارشو گرفتم طبق معمول"دستگاه مشترک مورد نظر خاموش میباشد" با حرص گوشیو پرت کردم که خورد به دیوار و باطریش دراومد.... دستامو فرو کردم توموهام و چشامو بستم....از روزی که رفتیم خواستگاری تااالن نه دیدمش نه صداشو شنیدم...

گروه چت تلگرام دختر پسرای شیطون خاموش کرده

دانشگاه که تموم شده و این چند وقته هم اصال با تمناو محیا بیرون نرفته....گروه چت تلگرام دختر پسرای شیطون خاموش کرده... دیگه داره باورم میشه که منو نمیخواد و بازیم داده...گروه چت دوستیابی تلگرام فکر دستام تو موهام مشت شد...غلط کرده منو نمیخواد تو َکت من این چیزا نمیره خودش بهتر میدونه یابد منو بخواد.... "روز بعد" من_مامان جون به لبم کردی جون بردیا بگو گروه تلگرام همه چی آزاد چی گفت دیگه مامان درحالی که میخندید گفت: مبارکه پسرم! باصدای جیغ بهار حتی فرصت نکردم حرف مامانو تجزیه تحلیل کنم چپ چپ نگاش کردم که ساکت شد و با لبخند گلو گشادی نگام کرد برگشتم سمت مامان و گفتم: یعنی چی؟ صورتمو با دستاش قاب گرفت و گفت:

گروه چت ازاد بلند شد

یعنی عروس گلم جواب مثبت داده دوباره صدای جیغ گروه چت ازاد بلند شد که یه ضرب از جلوی پای گروه تلگرام همه چی آزاد بلند شدمو خیز برداشتم سمتش که دویید سمت طبقه باال صدای پراز خنده مامان لبخند به لبم اورد_ولش کن گروه چت دوستیابی تلگرام خوش حاله بچم چشامو بستم و زیر لب زمزمه کردم: دیدی داری مال خودم میشی. ... خداروشکر من_ممنون ارسام جان شرمنده مزاحمت شدیم دست هستیو گرفتم و باهم رفتیم نشستیم تو ماشین..امروز اومده بودیم خرید حلقه صبحم رفته بودیم آزمایشگاه...کارای خونم یا بهتره بگم خونمون تو یه هفته انجام شد و با کمک گروه چت تلگرام دختر پسرای شیطون و باران جون جهزیه هستیو دیزاینرا چیدن...گروه چت ازاد قراره فردا عقد کنیم و ۶ماه دیگه عروسی بگیریم..یکم از راهو که رفتیم برگشتم سمت هستی ببینم چرا ساکته....ای جان... خیره شده بود به حلقش با یه لبخنده گروه تلگرام همه چی آزاد کش.... باخنده دماغشو الی انگشتام گرفتم و کشیدم هستی تازه به خودش اومد و با اخم درحالی که دماغشو میمالید گفت: اخ چته روانی؟مگه مرض داری؟

مطالب مشابه