دوباره پرسید گفتم چرا؟ اولین بارش بود که این همه جدی میشد. نگاهش کردم. با لحن بیتفاوتی جواب دادم مراکز صیغه در رشت چرا نداره... نمیتونم مراکز صیغه در رشت باهات بمونم. شونه ای بالا انداختم مراکز صیغه موقت در رشت! اخمش رو که داشت کوچیک میشد، بزرگتر کرد به همین راحتی؟ به تندی گفتم چه راحتی؟ راحت نیست؛ اما مرکز صیغه در رشت من بریدم. تمسخرآمیز گفت این بود دوست داشتنت؟ به مراکز صیغه موقت در رشت زودی جا زدی؟ عصبی داد زدم به همین زودی جا زدم؟
من به همین زودی جا زدم مسیحا؟ عصبی و کوتاه خندید. لحنش پر از تمسخر بود نه، پنج ساله به پام موندی. مراکز صیغه در رشت داشت گریم میگرفت. من داشتم چیکار میکردم؟ بازم مقاومت کردم. طلبکارانه زل زدم بهش. در حالی که جون میکنم صدام نلرزه گفتم انتظار داشتی پنج سالم بمونم؟ تعجبش بیشتر شد. چشماش پر از حیرت بود تو چت شده لیلی؟
بیخیال شونه بالا انداختم چیزیم نشده. یه کم بعد گفت داری تلافی میکنی؟ حالا نوبت من بود تعجب کنم. نگاهش کردم چه تلافیای؟ تلافی همون روزی که همینجا بهت گفتم علاقه ای بهت ندارم. به فکر فرو رفتم... راست میگفت، هر کی بود فکر میکرد دارم تلافی میکنم. زود خودم رو جمع کردم نخیر، من آدمی نیستم که تلافی کنم.
مراکز صیغه موقت در رشت بحث بیشتر از این فایده نداشت
مراکز صیغه موقت در رشت بحث بیشتر از این فایده نداشت. بلند شدم و بند کیفم رو تو مشتم فشردم. محکم و جدی زدم امیدوارم همیشه موفق باشی. قدمی برداشتم که زود بلند شد و آرنجم رو گرفت لیلی دیوونه شدی؟ این کارا چیه میکنی؟ آرنجم رو تند از دستش کشیدم بیرون. با اخم زل زدم به چشایی که عاشقشون بودم و حالا شده بودم دلیل غمش. بهش توپیدم ولم کن! مسیحا بسه مراکز صیغه در رشت. من مرکز صیغه در رشت طاقت این وضعیت رو ندارم. بغض کردم. مرکز صیغه در رشت نتونستم جلوی لرزش صدام رو بگیرم برو مسیحا!
خواهش میکنم برو! مرکز صیغه در رشت منتظرم نباش! نه منتظر خودم؛ نه زنگم؛ نه اس ام اسم. برو! اشکام سرازیر شد و با دو رفتم سمت ماشین. زود مراکز صیغه رشت رو راه انداختم تا دنبالم نیاد. کل راه گریه کردم. گریه امونم رو بریده بود و به نفس نفس افتادم. اصلا نمیدونستم کجا دارم میرم. توان رانندگی نداشتم. مراکز صیغه رشت رو یه جا نگه داشتم و سرم رو گذاشتم رو فرمون. از ته دل جیغ زدم!
دوباره مراکز صیغه رشت رو باز کردم
احساس میکردم هوا کمه. شیشه رو با دستای لرزونم کشیدم پایین و چند تا نفس عمیق کشیدم. دوباره مراکز صیغه رشت رو باز کردم. مراکز صیغه موقت در رشت تو شهر میچرخیدم. یهو به خودم اومدم و دیدم هوا تاریک شده. ترس برم داشت. اشکام رو با دست پاک کردم و راه خونه رو در پیش گرفتم. خسته و کوفته رسیدم. داشتم میرفتم اتاقم که مراکز صیغه رشت از راه رسید. اخم بزرگی رو صورت عصبیش نشسته بود. صداش خوف به تن هر کسی مینداخت کجا بودی تا حالا؟