و شلوارش را در آورد و یک تونیک که خدمتکار از کوله اش در اورده بود و کنار بق یه لباس ها آویز کرده بود برداشت و پوش ید و مانتو را در کمد آویز کرد. خودش را روی تخت پرت کرد. گوشی تاچ ارزان ق یمتی که امروز قبل از رفتن به کافی شاپ گرفته بود را برداشت آخر گوشی قدیمیاش نیز هنگام کتک کاریاش با خشایار نابود شده بود. ساعتش را روی هفت و نیم گذاشت تا از خواب بی دار شود و برای صبحانه آماده شود.
دلش نمیخواست دختر بی نظمی به نظر بیاید.
خواست گوشی را روی عسلی کنار تخت بگذارد که صفحه گوشی روشن شد.
بلیط هواپیما ارزان خارجی را برداشت پسوردش را زد و پیام خشایار را از نظر گذراند. -خیال کردی میتونی از دست من فرار کنی؟ شیرازم که نرفتی به بابابزرگ هم گفتی رفتی خونه عموم و نمیخوام زن عرشیا بشم مطمئن باش پی دات میکنم و به زور زن من میشی اونموقع است که از کرده ات پشیمون میشی!
منتظرم باش شوهر آیندت خشایار. ...
اشک در چشمان درشت مشکی رنگش حلقه بست، دستانش میلرزید.
لرزان از جا برخاست قفل را باز کرد و گوشی به دست به سمت اتاق سیاوش رفت. در نزده تند در اتاق سیاوش را بازکرد.
بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر
سیاوش نیمه وسط اتاق ۲۴ متری اش ایستاده بود. بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر با چند حس مختلف گیج به سیاوش خیره شد. سیاوش به سمت کمد سفید رنگ رفت و تی شرتی برداشت و در یک حرکت تن کرد. بلیط ارزان هواپیما خارجی علی بابا با چشم سیاوش را دنبال میکرد. سیاوش با تی شرت جذب مش کی و شلوارک مشکی رنگ رو به روی بلیط ارزان هواپیما خارجی علی بابا قرار گرفت و در حالی که دستی به موهای پرپشت مشکی اش میکشید لبخند جذاب ی زد و گفت: بلیط ارزان هواپیما خارجی علی بابا که به خودش آمده بود لپ ها یش گل انداخت و سر تا پای اتفاقی افتاده؟!
- سیاوش را از نظر گذراند
- و سپس چشم هایش
- را به تی شرت سیاوش دوخت
- و گفت: -وای ببخشید من هول
- شده بودم یادم رفت در بزنم
ببخشید تورو پساول اینکه تیشرت ساده من چیز جذابی نداره که بهش خیره شدی به چشم هام نگاه کن دوم اینکه مشکلی نیست و بیا داخل و بگو چرا هول شده بودی؟
سیاوش کنار ایستاد و بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت خجالت زده وارد شد و سی اوش در را بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت اتاق سفید رنگ سیاوش را از نظر گذراند. تخت دو نفره سفید رنگ، کمد دیواری بزرگ، میزکار سمت راست گوشه دیوار قرار داشت یک اتاق ساده و ز یبا یک در سمت راست قرار داشت که بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت با خود گفت"شاید دستشویی باشه" و در آخر به عکس قاب گرفته سیاوش بر روی عسلی کنار تخت خیره شد.
سیاوش دست به از پشت خیره به خرید بلیط هواپیمای ارزان خارجی بود.
خرید بلیط هواپیمای ارزان خارجی با صدای سیاوش به خود آمد
و به سمت سیاوش برگشت: -مشکل چیه ؟
خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت بی حرف پیام خشایار را باز کرد و سمت سیاوش گرفت.
خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت همانند ابر
سیاوش متعجب گوشی را در دست گرفت و به صفحه گوشی خیره شد. کم کم اخم هایش درهم شد چشم های خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت همانند ابر شروع به باریدن کردند. سیاوش سرش را باال آورد و خیره به اشک های بلیط هواپیما ارزان خارجی باز کرد: -دختر از چی میترس ی؟هوم ؟ بلیط هواپیما ارزان خارجی های لرزانش را تکان داد و گفت: -گفته پی دام میکنه من نمیخوام با اون ازدواج کنم.
سپس چشمانش را در چشمان سیاوش دوخت و خیره او شد. سیاوش با خود فکر کرد " چشم هاش موقع گریه چقدر خوشگل میشه! " بی حرف به سمت بلیط هواپیما ارزان خارجی رفت و در یک قدمی اش ایستاد و گفت: -نترس تا من هستم هیچکس نمیتونه بهت آسیبی برسونه.
بلیط هواپیمای ارزان خارجی بغضش را قورت داد و با صدایی لرزان گفت: -اون... سیاوش میان حرفش پرید و گفت: -هیچ کاری نمی تونه بکنه همی ن االن میتونم بگم سر به نیستش کنن تا... بلیط هواپیمای ارزان خارجی ترسیده تند گفت: خیال منوای نه! خاله ام دق میکنه همین که دستش به من نرسه و بی بشه برام کافیه.
سیاوش لبخند جذاب ی زد و گفت: -اون که اصال نمیرسه کم مونده منو بشناسی!
بلیط هواپیمای ارزان خارجی که گویا خیالش آسوده شده بود لبخندی دل نشین زد و گفت: -مرسی بابت حمای تت!
من آفرین دختر خوب همیشه بخند و ا ین که مثل االن دیگه هیچ وقت رو جمع نبند باشه ؟
بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت سرش را تکان داد و گفت: -باشه، ببخشید باز مزاحم شدم شما بخواب من برم دیگه. بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت با لبخند "شب بخیری" گفت و گوشی را از سیاوش گرفته وهیچ وقت مزاحم ن یستی. اتاق خارج شد.
عطر وجود بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت
سیاوش بی حرف رفتنش را نظاره گر بود. پس از بسته شدن در چشم هایش را بست و نفس عمیق ی کشید و عطر وجود بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت که در اتاقش پی چیده بود را به سلول های بدنش تزریق کرد. چه میکند عشق با این مرد؟ تا ای ن حد عاشق شدنم محال است. میترسید عشق بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر او را از پای در آورد. پشت میز کارش نشست و لپ تاپش را باز کرد. وقت چک کردن اتفاقات امروز بود. بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر با لبخند شالش را درآورد و خود را روی تخت پرت کرد. پتو را روی خود کشید و چشم هایش را بست ای ن حس امنیتی که م یان این غری به های آشنا داشت غیر قابل وصف بود. کم، کم خواب چشمانش را ربود و در خوابی عمیق فرو رفت. ساعت از دو و نیم نیمه شب میگذشت.