به اس ام اس عاشقانه دوستت دارم ترکی های قفسه نگاه کردم.
چقدر اس ام اس عاشقانه دوستت دارم شوهرم!
اون رو هم کنار بقیه گذاشتم و بعدی رو اس ام اس عاشقانه دوستت دارم خیلی زیاد کشیدم. تاریخ ایران باستان؛ خب خیلی برام جالب نیست. وای چه چیزایی اینجا پیدا میشه! اه! کالفه پوفی کشیدم و کتاب رو رو قفسه کوبیدم.
اما نظرم رو جلب کرد. اس ام اس عاشقانه دوستت دارم جدید کشیدمش و نگاهش کردم. کتاب کهنه و قطوری بود،
برگه ی اول سفید بود و تنها یه اس ام اس عاشقانه دوستت دارم همسرم نوشته بود
برگه ی اول سفید بود و تنها یه اس ام اس عاشقانه دوستت دارم همسرم نوشته بود: »آنگاه که کتاب را بگشایی و به آن بنگری، آن سرنوشت است که مسیرت را انتخاب میکند.« هان؟! چه فلسفی و قلنبه سلنبه! بدبخت نویسنده ش فکر کنم چیزی میزده! ورق زدم که چشمم به یه عکس افتاد. سیاه-سفید بود و پرینت شده؛ عکس یه... عنکبوته؟! از بدن گنده و پاهای دراز و کشیده ش فهمیدم.ولی یه عنکبوت ساده نبود، یه عنکبوت غول پیکر بود. خیلی بزرگ بود. تعجب کردم. سر تکون دادم و صفحه ی بعد رفتم. صفحه ی بعد و پشت اون برگه، یه سری اس ام اس عاشقانه دوستت دارم کوتاه نوشته بود؛ اما عجیب غریب، به یه خط دیگه بود؛ نه فارسی، نه انگلیسی، عربی، یونانی، پرتغالی، چینی و... . عجیب غریب بود.) حتی عجیب تر از خط چینی ها که شبیه خونه ست. (حتی باستانی هم نبود. به صفحه ی بعدش نگاه کردم. عکس یه خفاش عظیم الجثه و ترسناک با بال های غولپیکرش بود. اوه اوه! بچه این رو ببینه درجا شلوارش زرد شده! صفحه ی بعد رفتم که همون اس ام اس عاشقانه دوستت دارم کوتاه رو پشت برگه دیدم. به تصویر بعد نگاه کردم. عکس یه... وا! این چیه دیگه؟
تو اقیانوس در حال حمله به یه آدم بود. یعنی قشنگ شاخ هام اس ام اس عاشقانه دوستت دارم جدید زد و کم مونده بال هم در بیارم
قشنگ میشدم مالفیسنت دیگه.
پشت اون هم همون اس ام اس عاشقانه دوستت دارم کوتاه بود. تصویر بعد رفتم که ذوق مرگ شدم. ننه جون، اینکه »مَدوسا«ست. یعنی من قربون اون موهای مارمارت برم! خندیدم و آخرِ آخرِ اس ام اس عاشقانه دوستت دارم صبح بخیر رفتم. یه عکس بود، تصویر یه خونواده؛ یه زن و یه مرد که یه نوزاد بغلشون بود و دختربچه ای کنارشون ایستاده بود. خوشگل بودن؛ اما اون نگاه سیاهشون که به خاطر پرینت عکس بود، طور خاصی بود. حسی رو بهم تلقین میکرد که انگار این آدم ها معمولی نیستن. عجیب بود چنین حسی داشتم؛ اما نمیدونستم این حس از کجا اومده و دلیلش چیه! نفسم رو اس ام اس عاشقانه دوستت دارم جدید دادم و صفحه ی آخر رفتم. خالی و سفید بود و فقط یه اس ام اس عاشقانه دوستت دارم صبح بخیر داشت: آن زمان که متون زیر را خوانی، باید بدانی که قرار است پا به عجایب گذاری. یعنی الان دیگه قشنگ مطمئن شدم طرف عملی ای چیزی بوده. زبونم رو در آوردم و چشم هام رو چپ کردم.
اینجانب بسی کم دارد. متون زیر اس ام اس عاشقانه دوستت دارم صبح بخیر رو خوندم.
الان واقعاً به این دو خط اس ام اس عاشقانه دوستت دارم همسرم گفته متون؟! من میگم این اصلا عملی نبوده؛ فکر کنم تو کله ش جای مغز، پشمکی چیزی بوده. اون مثلا متون هم با همون خط عجیب نوشته بود. پوف! یه نگاه سرسری بهش انداختم. آخرین اس ام اس عاشقانه دوستت دارم همسرم خط خرچنگ قورباغه ش رو خوندم که احساس کردم زمین زیر پام میلرزه. متعجب سرم رو پایین بردم و نگاهی انداختم. زمین داشت میلرزید.
اس ام اس عاشقانه دوستت دارم! و اون یکی اس ام اس عاشقانه دوستت دارم! رو انداختم، جیغ زدم و گوش هام رو چسبیدم. صدا تو کل سرم میپیچید و تو گوش هام تکرار میشد. سرسام آور بود. داد زدم: -خفه شو! خفه شو!
زمین، دیوارها و پنجره ها هم میلرزیدن. اشک هام داشت میریخت که متوجه شدم. متعجب بهش نگاه کردم. نور سیاهی از تک تک صفحات اس ام اس عاشقانه دوستت دارم ترکی اس ام اس عاشقانه دوستت دارم خیلی زیاد میاومد و تو کل زیرزمین میچرخید.
مدام تو سرم تکرار میشد: اس ام اس عاشقانه دوستت دارم!
اون صدای لعنتی مدام تو سرم تکرار میشد: اس ام اس عاشقانه دوستت دارم! و اون یکی اس ام اس عاشقانه دوستت دارم! اون نورهای سیاه دیگه همه جا پخش شده بودن و هیچ جایی قابل تشخیص نبود. نگاهم به در زیرزمین که بین اونهمه دود و نور غیب شده بود، افتاد. باید از اینجا اس ام اس عاشقانه دوستت دارم خیلی زیاد میرفتم. قبل از اینکه حتی اقدامی برای بلندشدن بکنم، زمین زیر پام با شدت بیشتری لرزید و بعد به وضوح دیدم که زمین از هم شکافته شد و سوراخی عمیق به وجود اومد. قبل از اینکه بخوام بلند بشم و فرار کنم، داخل اون گودال سقوط کردم و جیغی با تمام وجود کشیدم.