بردیا چرا اینجوری شده؟؟.... سامیار در ماشینو بست و خواست بره سمت در راننده که متوجه من شدو وقتی اشک تو چشامو دید سریع گفت: نترس هستی! چیزیش نیست فقط تب داره و از حال رفته...فک کنم بخاطر اب یخ استخره...داریم میبریمش بیمارستان باتموم شدن حرفش اشکام جاری شد...لعنتی تقصیر منه... با گریه گفتم: منم میام! سامیار خواست اعتراض کنه که ریمیکس شاد قدیمی آب و آتش سرشو از تو ماشین دراوردو گفت: بزار بیاد سامی خونه نمیتونه بمونه االن سامیار سرشو تکون داد و گفت: باشه زود سوار شو دستی به چشام کشیدم و رفتم رو صندلی عقب نشستم سر بردیا رو گذاشتم رو پام... ریمیکس شاد قدیمی رادیو جوان بدون کنترل میریخت رو صورتش...سامیار باسرعت از بین ماشینا میکشید و پشت سرهم بوق میزد. .
موهای قهوه ایشو که عاشقشون بودم نوازش کردم... ریمیکس شاد قدیمی بانگرانی چرخید سمتمو گفت: گریه نکن هستی حالش خوب میشه الکی خودتو عذاب نده با هق هق گفتم: چج... چجوری خوب می...میشه...ن..نگاه...کن...صو...صورتشو!
به صورت رنگ پریده ریمیکس شاد قدیمی دی جی پی اس کرد
ریمیکس شاد قدیمی آب و آتش نگاهی به صورت رنگ پریده ریمیکس شاد قدیمی دی جی پی اس کرد و کالفه سرشو تکون داد بالخره بعد از ۱۵مین رسیدیم بیمارستان...
دکتر بعد از معاینه گفت چون تو هوای سرد رفته تو اب یخ سرما خوردگی شدیدی خورده و نیاز به مراقبت داره... پرستار بعد ازاینکه سرم بردیارو چک کرد از اتاق خارج شدو من حاال با ریمیکس شاد قدیمی رادیو جوان تنها بودم!!!! رفتم کنارشو روصندلی نشستم...رنگ صورتش کمی برگشته بود... ریمیکس شاد قدیمی قرمزش نگام کرد...نگاهش هنوزم دلمو میلرزوند بااین که بیحال بود....صورتمو که از اشکام تر شده بود پاک کردم و زول زدم به صورتش...اخم چهرشو پر کرده بود...فک کنم بخاطر گریه کردنم بود..اخه یکی دوبار که اشکامو دیده بود گفت دوسنداره چشام بباره منم که تواون لحظها هپروت متر میکردم...هنوز نگام تو چشاش بود که درباز شدو ریمیکس شاد قدیمی سامیار اومدن تو و کنار تخت بردیا ایستادن...ریمیکس شاد قدیمی رادیو جوان دستشو گرفت و بابغض گفت: ریمیکس شاد قدیمی دی جی پی اس...روانی...تو جنون داری!!! اگه نداشتی بعد از افتادنت تو اب یخ حداقل لباساتو عوض میکردی میخوابیدی...
عوضی اگه یه چیزیت میشد ما چیکار میکردیم هان؟؟؟...اصن ما به درک فکر این دختره بیچاره نبودی؟؟...بخدا از لحظه ای که دیدتت تا همین االن یه بند داشت گریه میکرد... ریمیکس شاد قدیمی آب و آتش به جای اینکه بفکر تو باشه به میگفت این خانومو اروم کنین...خجالت نمیکشی؟؟نگاه کن چشاشو!!! ریمیکس شاد قدیمی ریمیکس انداختم پایین...سامیار بندو اب داده بود بدجور...خوبه نگفت وقتی اومدیم چقدر سر پرستارا داد زدم بیان سراغ ریمیکس شاد قدیمی رادیو جوان...سنگینی نگاهشو حس میکردم....ریمیکس شاد قدیمی نفس عمیقی کشید و گفت: تمنا زنگ زد گفتم بیمارستانیم ظاهرا وقتی هستی زنگ زده و جواب ندادیم باهول از خونه زده بیرون اوناهم نگرانش شدن لبمو گاز گرفتم...وای خاک تو سرم...
ریمیکس شاد قدیمی تتلو یادم رفت
اصن ریمیکس شاد قدیمی تتلو یادم رفت...اخی ریمیکس شاد قدیمی دی جی پی اس نگرانم شده بردیا باصدای اروم و گرفته ای گفت: میشه با هستی تنها باشم؟ رتانو سامیار نگاه معنی داری نثارمون کردن و رفتن بیرون!!!! بردیا همون طور که بانگاهش اتیشم میزد دستشو که بهش سرم وصل بود کشید رو گونه هام و چشام..دستشو رو چونم گذاشتو با فشاری که بهش وارد کرد لبم از زیر دندونم کشیده شد بیرون...با تعجب نگاش کردم که اخم بامزه ای کرد و گفت: دیگه نبینم بیفتی به جون این لبای... ریمیکس شاد قدیمی ریمیکس ادامه نداد و خیره شد بهم...
ریمیکس شاد قدیمی آب و آتش شده بود...رو کمرم عرق نشسته بود...باصداش نگامو دوختم بهش... بردیا _یک بار دیگه این اشکات ببارن ریمیکس شاد قدیمی تتلو نمیارم باچشای گرد شده به صورت جدیش نگاش کردم.... انقدر اشکام براس مهمه؟؟...وای یکی منو بگیره...افق از ک طرفه؟؟ بردیا _شنیدی؟