ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سعید
سعید
32 ساله از پاکدشت
تصویر پروفایل عباس
عباس
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل امید
امید
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
32 ساله از دامغان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
56 ساله از تهران
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل ساسان
ساسان
30 ساله از کرج
تصویر پروفایل مژده
مژده
33 ساله از رشت
تصویر پروفایل مصطفی
مصطفی
45 ساله از کرج
تصویر پروفایل فرناز
فرناز
40 ساله از ری
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
26 ساله از تهران

دو همدم صیغه یابی است

دو همدم صیغه خوب دارم زن میگیرم مامانی؛ خوشحال نیستی پسرت داره عیال دار میشه؟ ورود به سایت همدم منکه مادر! به پای هم پیر بشین.

دو همدم صیغه یابی است - همدم صیغه یابی


تصویر دو همدم صیغه یابی است

لبخندی زدم و درحالی که دستم رو روی سینهاش به حرکت در میاوردم گفتم: -قول میدی نذاری غیر از من کسی تو یکم تو آغوشش موندم و ازش جداشدم. -خیلی خوب حاال، خفهام کردی! تک خندهی جذابی کرد و گفت: -مال خودمی، هر کاری دلم بخواد میکنم! با شیطنت به لیوان پر آبی که روی عسلی بود نگاه کردم و گفتم: -آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل که اینطور! پس منم هر کاری دلم بخواد میکنم. رد نگاهم رو گرفت و به لیوان پر آب نگاه کرد. از جاش بلند شد و گفت: -نه جان دو همدم صیغه خیسم نکن! از تخت پایین پریدم و لیوان رو برداشتم. آرشام از اینور اتاق به اونور میرفت و با لحنی مظلوم میگفت: -دلت میاد آقات رو خیس کنی؟ منم دنبالش میرفتم و میگفتم: -چه جورم! یادته روز اولم خیست کردم؟! -آخ آخ نگو!

ورود به سایت همدم روز درحد چی ازت عصبانی بودم

ورود به سایت همدم روز درحد چی ازت عصبانی بودم. دلم میخواست گردنت رو با دستام فشار بدم که لباسای نازنینم رو خیس کردی. -دلم خواست، حقت بود! بعدشم تو میخواستی گردن من رو قوانین سایت همسریابی دوهمدم بدی؟ پریدم طرفش تا آب رو بریزم روش که در اتاق رو باز کرد و فرار کرد. قهقه زدم که از پشت در گفت: -بهم میرسیم خانومم! -منتظرم آقاهه! چهقدر زود صمیمی شدیم. از به یاد آوری چند لحظهی قبل لبخندشیرینی روی لبم نشست. کی میدونست من و دو همدم صیغه روزی عاشق هم بشیم؟!

 ورود به سایت همدم برای شام صدام زد که پایین رفتم. همه دور میز نشسته بودند. احسان نگاهی بهم انداخت و اخم کرد. حتما به خاطر اینکه تصمیم گرفتم با آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل ازدواج کنم اینجوری قیافه گرفته! پیش آرشام نشستم، لبخندی زد و برام غذا کشید. با ولع شروع به خوردن کردم. کنار قوانین سایت همسریابی دوهمدم بودن برام بهترین هدیهی. غرق لذت میشم وقتی بهم لبخند میزنه. خوشحالم این مرد مغرور کنارم، ورود به سایت همدم که روزای اول به خونم تشنه بود، االن اینجوری عاشقمه! ازت ممنونم!

آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل رفت خونهی دوستش

صبح زود آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل رفت خونهی دوستش و مریم جون هر چی اصرار کرد گفت: -دوستش تنهاست و ازش خواسته پیشش بمونه! خالصه قبول نکرد و رفت. دو همدم صیغه بعد رفتنش گفت: -آخییش، راحت شدم! گفتم االن ترالنم رو ازم میگیره. مریم جون خندید و گفت: -چهقدر شیطون شدی تو پسر! قبال اینجوری نبودیا! قوانین دو همدم صیغه خوب دارم زن میگیرم مامانی؛ خوشحال نیستی پسرت داره عیال دار میشه؟ ورود به سایت همدم منکه مادر! به پای هم پیر بشین. ترالن دخترم به خواهرت گفتی؟ -بله گفتم. گفت که نمیتونن به این زودی خودشون رو برسونن و باید صبر کنیم. -باشه دخترم. منم زنگ میزنم با پدر و مادر آرشام هم حرف میزنم تا ببینم نظر اونا چیه.

بعدشم اونا هم باید بیان اینجا تا به طور رسمی ازت خواستگاری کنیم. اینجوری که نمیشه! حداقل به تارا بگو اون بیاد و صدرا بمونه. -گفتم؛ اما صدرا به خاطر بارداری تارا نگرانه. برای همین گفت تا یه ماه کاراش رو درست میکنه با هم میان. -باشه دو همدم صیغه. منم برم زنگ بزنم به کیارش تا ببینم چی میگه. آرشام: مامانی، راضیش کن بیان اینجا! مریم جون باشهای گفت و توی اتاقش رفت. نگاهی به قوانین سایت همسریابی دوهمدم انداختم و گفتم: -تو چرا نمیذاری من بیام شرکت؟ -خانوم جونم دیگه نیازی نیست شرکت بیای.  یه شوهر پولدار و خوشتیپ گیرت اومده، دیگه پول و سرکار رفتن رو میخوای چیکار؟ -کمک نمیخوای؟! -برای چی؟ -برای حمل کردن هندونههایی که دادی زیر بغلت! تک خندهای کرد و گفت: -نه آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل کمک نمیخوام؛ پس این بازوها به چه دردی میخورن؟!

مطالب مشابه