ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ارش
ارش
56 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل آرزو
آرزو
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل ساره
ساره
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر علی
امیر علی
44 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مسعود
مسعود
58 ساله از تهران
تصویر پروفایل ریما
ریما
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل مصطفی
مصطفی
39 ساله از رشت
تصویر پروفایل مسعود
مسعود
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل فرزاد
فرزاد
41 ساله از تبریز
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران

زدن حرفهای عاشقانه به همسر چگونه است؟

حرفهای عاشقانه به همسر! کی رفت؟ به قدری بچه بودم که ازش تصویر محوی تو ذهنم بود. بیمار شد و خیلی زود ولم کرد. با رها کردن اون زندگیمم رهام کرد.

زدن حرفهای عاشقانه به همسر چگونه است؟ - همسر


نمونه حرفهای عاشقانه به همسر

اسم کمدو گذاشته بودم 'خاطرات خاکستر ی'. هر چیزی که تو گذشتم گم کرده بودم و دیگه توان داشتنش رو نداشتم داخلش بود. روی تخت نشستم و خیره نگاهش کردم. با حرفهای عاشقانه به همسرم لب زدم: نه...نه بازش نمی کنی حرفهای عاشقانه به همسر! نه حرفهای عاشقانه برای همسر. پوفی کشیدم و با یه قدم بلند سمتش رفتم و قبل از پشیمون شدن در چوبیش و که کمی صدا می داد کشیدم و بازش کردم. کلت، لباسای بوکس و...آلبوم عکس!  آلبومو که روکش خاکستر ی داشت و تو دست گرفتم. لعنت بهت!

اولین صفحه عکس حرفهاي عاشقانه به همسر چهار نفره ای بود که خوشحال بودن. دوتا برادر و پدر و مادر...

حرفهای عاشقانه به همسر! کی رفت؟

حرفهای عاشقانه به همسر! کی رفت؟ به قدری بچه بودم که ازش تصویر محوی تو ذهنم بود. بیمار شد و خیلی زود ولم کرد. با رها کردن اون زندگیمم رهام کرد. صدای خنده هاش، موهای مشک ی و چشمای زیتونیش تنها چیزایی بودن که تو هاله ای تار به خاطر میوردم. دستمو رو حرفهاي عاشقانه به همسر که با خنده نظارم می کرد، ولی من در مقابل اخم کرده بودم کشیدم. حرف های عاشقانه به همسر نی نی سایت! می بینی جملات عاشقانه به همسرم شدم! دستم با هربار قتل بیشتر هرز رفت! نگاهمو باال کشیدم. مردی بلند قامت و مقتدر. عاشق خانوادش. آلبومو تو دست فشردم و با نفسایی که تند شده بود بلند گفتم: جملات عاشقانه به همسر گفتن....اگه مامان بود؛ اگه نمیمرد. اگه گول یه آدم شیطان صفتو نمی خوردی... الان زنده بودی. حرف های عاشقانه به همسر نی نی سایتام زنده بود. حرفهای عاشقانه برای همسر نمی شدم... دردی تو قفسه سینم پیچید و صدام بیشتر گرفت. رو به روی آ ینه وایستادم و خیره به چشمای قرمزم و آلبومی که هنوز تو چنگم بود داد زدم:  ببین....ببین کلمات عاشقانه به همسر گفتن! مگه قرار نبود بوکسور بشم؟

چرا جملات عاشقانه به همسرم و خلافکارم؟ 

چرا جملات عاشقانه به همسرم و خلافکارم؟

معلومه....بخاطر خودخواه ی تو! آلبومو تو کمد پرت کردم و درشو قفل کردم. کلید و تو دست فشردم و کنار کمد سر خوردم رو زمین. نگاهم به حرفهای عاشقانه به همسرم تو آ ینه خورد. تحمل دیدن آدم تو آ ینه رو نداشتم.

نمی تونستم ببینمش...هر ثانیه با من بود. قصد نداشت رهام کنه. دست مشت شدمو که کلید توش بود و به آ ینه کوبیدم که تیکه هاش پخش زمین شد. خون دستم که رو پارکت ریخت حر یص تر شدم. من تشنه به خون بودم. من تشنه به حرفهای عاشقانه به همسر همیشه زخمی بودم. حق من درد کشیدن بود. باید مجازات کسایی رو که کشته بودم حرفهای عاشقانه به همسرم تعیین و اجرا می کردم. من با رنگ و بوی خون رو دستم، با بدی...زنده بودم. فریحا دنیا...یه باگ بزرگه. زندگی، خیلی واقعیه.

  1. بدیهاش زخم کاریه، جالبه خوشیهاشم کسی ندیده! همه از دم بدبختیم...  خیلی وقت بود داشتم راه میرفتم. خیابون ها خیلی شبیه هم بودن و تشخیصشون واسم سخت بود؛ سرگیجه گرفته بودم. هوا هم زیادی سرد بود.
  2. حرفهای عاشقانه برای همسر بغل کردم و با قدم های سست حرفهای عاشقانه برای همسر به جایگاه حرفهای عاشقانه به همسر رسوندم و نشستم. فکر کنم شب بود... آره شب بود! ولی خیابونا باز شلوغ بود. قوطیای که تو دستم فشارش میدادم و جلوی چشمم گرفتم.
  3. سوزش معدم جلوی چشمم و تار کرد و دستم و روی پیشونیم گذاشتم. فکر کنم دیگه خون ی توی رگام نمونده بود... اون پایع لعنت ی تو رگام جوالن میداد. خیلی خورده بودم؟!

مطالب مشابه