ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل محمد
محمد
37 ساله از ورامین
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
21 ساله از کازرون
تصویر پروفایل علی
علی
64 ساله از تهران
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل محسن
محسن
33 ساله از یزد
تصویر پروفایل سهیل
سهیل
28 ساله از شیراز
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران

سایت ازدواج توران جدید چه تفاوتی با قبلی دارد؟

سایت ازدواج توران 81 جدید قرار گرفتم، همقدم هم از خیابان نسبتا شلوغ عبور کردیم و از پله ی سفید زرشکی آدرس جدید سایت ازدواج توران بالا رفتیم و وارد شدیم.

سایت ازدواج توران جدید چه تفاوتی با قبلی دارد؟ - سایت ازدواج توران


سایت ازدواج توران جدید

اینجا سایت ازدواج توران 81 جدید است؟

دوباره با دقت نگاه کردم، بیست و هفت شهریور! با خودم زمزمه کردم: -امروز که بیست و پنجمه! پس یعنی دو روز دیگه. .. آره دو روزه دیگه تولدِ سایت ازدواج توران جدید! لبخندی زدم، به فکری که توی سرم پیچ و تاب میخورد! طولی نکشید که سایت ازدواج توران 81 جدید همراه چند تا کاغذ و یک پوشه ی زرد رنگ سوار ماشین شد و همه اشو گرفت سمت من، از دستش گرفتم و روی پام قرارشون دادم و پرسیدم: -اینجا سایت ازدواج توران 81 جدید است؟ در حالی که ماشین را روشن میکرد گفت: -آره، خانومش درو باز کرد، مثل اینکه شکر مشکلشون حل شده؟ کنجکاویام یا بقول یاسین فضولیام گل کرد و پرسیدم: -مشکلشون؟مگه چه مشکلی داشتند! اما سایت ازدواج توران جدید هم مثل یاسین بی جوابم گذاشت، دستم را گرفت و گفت: -بیخیال اونا، مهم فعلا خودمونیم!

خودم را زدم به کوچه ی علی چپ و پرسیدم: -چیه خودمون؟ کوتاه نگاهم کرد: -جوابم را ندادی؟ باز کیج بازی در آوردم: -جواب چی رو؟ این بار نگاهش طولانی شد: -که حست نسبت آدرس جدید سایت ازدواج توران چیه؟ نگاهم را دزدیدم و گفتم: -بعدا جواب این سوالو میدم! نگاهش را متوجه شدم اما نگاهش نکردم! کمی که گذشت به نیم رخش خیره شدم، با اخم به جلو خیره بود! نمیدونم چقدر گذشت که کمکم اخمش باز شد و لبخندی محو مهمان لبهایش شد! خیره نگاهم لبخند را نقاشی کرده بود روی صورتش خجالت زده سر به زیر شدم که صدای خنده ی آرامش را شنیدم!

کنار سایت ازدواج توران 81 جدید قرار گرفتم

با اخمی الکی دستم را مشت کردم و کوبیدم توی سایت ازدواج توران جدید به چی میخندی تو؟ خنده اش شدت گرفت، بیحرف فقط سرش را به طرفین تکان داد. چند مین بعد ماشین را جلوی یک آدرس جدید سایت ازدواج توران نگه داشت. ساعت نزدیک نه بود و خورشید قصد خداحافظی کرده بود. پوشه ها و کاغذ ها را روی صندلی گذاشتم و با برداشتن کیفم از ماشین پیاده شدم و کنار سایت ازدواج توران 81 جدید قرار گرفتم، همقدم هم از خیابان نسبتا شلوغ عبور کردیم و از پله ی سفید زرشکی آدرس جدید سایت ازدواج توران بالا رفتیم و وارد شدیم...

سایت ازدواج توران 81 جدید پرسید

بوی گل رز توی فضا پخش بود و اولین چیزی که توجه آدم را جلب میکرد سبد گل بزرگ رز بود که وسط رستوران قرار داشت! سایت ازدواج توران جدید دستش را پشت کمرم قرار داد و به سمت میز و صندلیهای کنار پنجره هدایت کرد. روص صندلی مخمل زرشکی رنگ نشسم و کیفم را روی میز قرار دادم. - اینجا خیلی قشنگه، تا حالا نیومده بودم. سایت ازدواج توران جدید پاتوق من اینجاست، علاوه بر ظاهر کیفیت غذاهاش هم عالیه. گارسون با منو سمتمان آمد و سایت ازدواج توران 81 جدید پرسید چی میخوری تو؟ با کمی مکث گفتم: -نمیدونم، هر غذایی که فکر میکنی خوبه سفارش بده!

کمرنگ لبخند زد و دوتا لازانیا با پنیر اضافه و دلستر انگوری سفارش داد. از کجا میدانست من لازانیا درست دارم؟ گارسون با چشمی کوتاه دور شد و سایت ازدواج توران جدید دست توی جیبش کرد و بستهای کوچک قرمز رنگی را سمت من گرفت، از دستش گرفتم و با لبخند پرسیدم: -چیه این؟ با چشم به بسته اشاره کرد: -بازش کن میفهمی! بی حرف بسته را باز کردم، یک دستبند طلا زرد زیبا که زیباییاش را دو چندان کرده بود.

مطالب مشابه