ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل علی
علی
64 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل محسن
محسن
33 ساله از یزد
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
21 ساله از کازرون
تصویر پروفایل محمد
محمد
37 ساله از ورامین
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل سهیل
سهیل
28 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم

سایت جدید همسریابی توران در لینک زیر

خداحافظی زمزمه کردم و دکمه ی قرمز رنگ را فشردم. سایت جدید همسریابی توران در حالی که سمتِ میزش میرفت روبه آدرس جدید سایت همسریابی توران پرسید: -خب چی شد؟

سایت جدید همسریابی توران در لینک زیر - همسریابی توران


سایت جدید همسریابی توران

ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 بود، چه عجب!

ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 بود، چه عجب! جوابش را دادم: -الو سلام تارا خوبی؟ صدای کمی گرفته اش بلند شد: -سلام یاس، خوبی؟ - مرسی عزیزم من خوبم، تو چرا صدات گرفته؟ آهی کوتاه کشید: -چیزی نیست، فقط میخواستم اگه میتونی ببینمت، یعنی بیای خونمون! کمی مکث کردم، نگاهی سمت آدرس جدید سایت همسریابی توران که نگاهم میکرد انداختم و لبم را با زبانم تر کردم و گفتم: -باشه میام فقط امروز نمیتونم فردا صبح! - باشه هر طور راحتی فقط. .. مکث کرد، دستم را بالا بردم و همانطور که شالم را جلو میکشیدم پرسیدم: -فقط چی؟ - نمیخوام نهال چیزی بفهمه! فعلا! بعدا خودم همه چیزو بهش میگم!

تقی به در خورد و سایت جدید همسریابی توران وارد اتاق شد، موبایل را توی دستم جابجا کردم و روبه ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 گفتم: -باشه عزیزم نمیگم بهش، فردا قبل از ظهر میام پیشت. - پس منتظرتم، خداحافظ. خداحافظی زمزمه کردم و دکمه ی قرمز رنگ را فشردم. سایت جدید همسریابی توران در حالی که سمتِ میزش میرفت روبه آدرس جدید سایت همسریابی توران پرسید: -خب چی شد؟

آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ نگاهی کوتاه روبه من انداخت و گفت: -اگه اجازه بدی بریم بیرون، بعد از شام میارمش! نمیدانم چرا اما خجالت میکشیدم! هم از سایت جدید همسریابی توران۸۱ هم از نوید! - اگه خودش راضیه من حرفی ندارم! سایت جدید همسریابی توران۸۱ بود که این حرف را زد و نوید با ابرویی بالا رفته نگاهم کرد! نمیدانستم چیکار کنم؟! سایت جدید همسریابی توران باز گفت: -یاس من کلی کار دارم، بخاطر شماها به حد کافی عقب موندم، پس عزیز من اگه میخوای بری، برونگاهی زیر چشمی سمت سایت همسریابی توران 81 جدید انداختم و خم شدم، کیفم را برداشتم و در حالی که روی شانهام مینداختم گفتم: -شب که میایی این ظرفارم بیار، بیزحمت!

آدرس جدید همسریابی توران زودتر از من رسید

خنده اش گرفت، سعی کرد نخندد و فقط سرش را تکان داد. موهایم را داخل شالم فرستادم و به سمت در قدم برداشتم، آدرس جدید همسریابی توران زودتر از من رسید به در و بازش کرد، خداحافظی از سایت همسریابی توران 81 جدید کردم و از اتاق خارج شدم. عه نکن آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱! خندید: -مگه چیکار میکنم آخه، بده بستنی دور دهنتو پاک میکنم؟ جیغ زدم: -آخه اینجوری؟

یک دستمال از روی داشبورت برداشت و در حالی که میگرفت سمتم گفت: -جیغ نزن بیا هرطور خودت خودس داری پاک کن. دستمال را گرفتم و دور دهن و دستم را پاک کردم. نگاهی سمت ادرس جدید سایت همسر یابی توران انداختم، هشت بود و انگار هوا قصد تاریک شدن نداشت! - الان م. .. با صدای زنگ موبایل آدرس جدید همسریابی توران حرفم نصفه ماند، موبایلش را از جیب کتش خارج کرد و جواب داد: -بله؟ -..... - من که گفتم شب کار دارم دیر میام! -..... - بابا خودش اطلاع داره! -..... نگاهی خیره سمت من انداخت و گفت: -بس کن دیگه ادرس جدید سایت همسر یابی توران، الان وقت این حرفا نیست، بعدا میام صحبت میکنیم.

مطالب مشابه