انگار تک به تک اعضای بدنم با هوشیاری سایت همسرگزینی یاغی شدند! خب رستا جون.. .
قبل از اینکه حرف امیر کامل بشه در رو باز کردم و از داخل اتاقک ماشین بیرون پریدم. درحالی که افسار وجودم افتاده بود به دست اضطراب و دلواپسی، به سوی ساختمون بلند قامت بیمارستان دویدم. توی راه گوشههایی رو سپردم به دست باد و نسیم بهاری بود، که روی صورتم بوسه میزد و عید رو هم به نوبه خودش بهم تبریک میگفت. چقدر خوبه بهار بهت سلم کنه!
سایت همسرگزینی موسسه تبیان چقدر دلرباست
سایت همسرگزینی تبیان زیباست بهت لبخند بزنه! چقدر نیکوست، دلت دست بده به شادی! سایت همسرگزینی موسسه تبیان چقدر دلرباست عطش دیدن یار! به پذیرش که رسیدم نفسی عمیق به ریههام فرستادم که احساس سوزش بهم دست داد.
چفکر کنم نفسهای تندی که میون دویدنهام کش یدم سینهام رو زخمی کرده باشه. پس از فهمیدن شمارهی اتاق سایت همسرگزینی تشکری نصف و نیمه ای کردم و تقریبا میشه گفت پرواز کردم. آره، پرواز کردم به سمت اتاقی که الان پذیرای سایت همسرگزینی بهترین همسر منه! در اتاق رو بدون مکث باز کردم. همین یه لحظه کافیه تا بند دلم پاره بشه! همین لحظه که با باز شدن در سر سایت همسرگزینی تبیان به طرف من برگشت و نگاهمون بهم دیگه گره خورد...
سایت همسرگزینی بهترین همسر جدید سفت و سخت
سایت همسرگزینی بهترین همسر جدید سفت و سخت، گرهای به مدت چهارماه چشمانتظاری! سایت همسرگزینی همدم یه لحظه میتونه نفس کشیدن رو از یادم ببره! سایت همسرگزینی هیهات از دست نگاهت که هر بار یه جوری منو تا دم مرگ میکشونه! با حلقه زدن اشک توی چشمهای دلرباش مردمکهام حرکت کردند و به چونهی لرزونش رسیدند. سایت همسرگزینی بهترین همسر من بغض کرده؟!
پلکی زدم و لب گزیدم، جملتی که غرق در دریای سرور و شادی شده بودند رو قطار، قطار پشت هم چیدم و تنها برای اینکه خیال قلبم رو از وجود عشق: « باز هم نازمن بود نگاهی از درونم آسوده کنم، گفتم »! جنس نیاز، چه زیبا بود و پر از مترادفهای هم تراز دستی به چارچوب در انداختم تا بتونم وزن خودم رو تحمل کنم، سایت همسرگزینی همدم چشمهات چیکار میکنند با من درمونده! سایت همسرگزینی دولتی همه توان و قدرت جمع شده توی وجودم رو چه کردی؟! سایت همسرگزینی بهترین همسر... میدونی چقدر دلتنگت شدهام؟! سایت همسرگزینی یه لحظه به خودت نگفتی پس رستا چی؟
اگه نباشم تنها میمونه توی سایت همسرگزینی موسسه تبیان که پر از گرگه! انگشت سبابهام رو توی هوا تکون دادم و صدای مرتعشم باز از میون لبهای لرزونم بیرون ریخت. الان خوشحالم سایت همسرگزینی تبیان... انقدر که دلم میخواد جیغ بکشم و بگم تو چی کار کردی با دل من لعنتی؟!