من هم دویدم طرف اتاق کنترل صدای سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ جدید هنوز می اومد سایت همسریابی آغاز نو انلاین بلاگ کجاست؟ زیادی چموش بازی در آورد دادم بچه ها یه خورده ادبش کردن یه دفعه صدای نگین و هم شنیدم که داد زد: چکار به ما دارین چرا هی ما رو می کشین این طرف و اون طرف صدای ضعیف رها رو که شنیدم انگار یه تیکه یخ گذاشتن رو دلم این یعنی هنوز سالم بود: نگین هیچی نگو!
دویدم تو اتاق سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ
دوباره سر صداها قاطی شد و صدای اون مرد که گفت: سوار شین! وای داشتن جا به جاشون می کردن دویدم تو اتاق سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ و بچه ها به مانیتورا زل زده بودن سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ جدید به من اشاره کرد: فقط سی ثانیه دیگه ادامه بده محل دقیقش پیدا شده به مانیتور نزدیک شدم و بهش نگاه کردم دایره چشمک زنو می دیدم که داره کوچیک تر میشه تمام تنم گوش شده بود پشت خط سکوت شده بود که ناگهان صدای سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ جدید رو شنیدم که گفت: عوضی ولش کن! قلبم توی دهنم می زد: خوبی سایت همسریابی آغاز نو انلاین بلاگ صدای ضعیف تیرداد و بعد تماس قطع شد با عجز به گوشیم نگاه کردم با حرص گفتم: قطع شد!
دارن سوار همسریابی هلو با عکس می کنم
دارن سوار همسریابی هلو با عکس می کنم دارن جاشون و عوض می کنن! یکی از بچه های سری تکون داد و گفت: بهترین موقعیته می شه پیداشون کرد مخصوصا الان که خیابون ها خلوته ماشین زیادی نیست دوباره زنگ بزنم بهش! نه ممکنه در شرایطی نباشه که زنگ بزنه حتما می ترسیده گوشیش لو بره دختره باهوشیه! پس چکار کنیم؟ و به سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ نگاه کردم سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ بیسیم یکی از بچه ها رو گرفت و بازومو کشید و گفت: بریم اگه داشتن سوار ماشینوشن می کردن شاید بشه پیداشون کرد داشتن به نیروها اعلام می کردن که دنبال سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ دویدم و گفتم: دقیق کدوم خیابون! پرید توی ماشینشو گفت: دقیق معلوم نشد ولی محدوده اش بیشتر از پنج شیش تا خیابون نیست!