ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ریما
ریما
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرش
آرش
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل بابک
بابک
52 ساله از کرج
تصویر پروفایل محسن
محسن
40 ساله از پیرانشهر
تصویر پروفایل فرزاد
فرزاد
31 ساله از صومعه سرا
تصویر پروفایل آذر
آذر
53 ساله از گرگان
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
29 ساله از محمودآباد
تصویر پروفایل پدرام
پدرام
46 ساله از تهران
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل ساره
ساره
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرزو
آرزو
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل سُرمه
سُرمه
42 ساله از شمیرانات

سایت همسریابی بزرگترین بهترین و شلوغ ترین

سایت همسریابی بزرگترین بهترین همسر جدید با یه نقشه ی احمقانه باعث شد که اینطوری از هم دور بیفتیم. با صدای بوق ممتمد ماشینهای پشت سرم به خودم اومدم

سایت همسریابی بزرگترین بهترین و شلوغ ترین - همسریابی


سایت همسریابی بزرگترین بهترین تصویر

من از سایت همسریابی بزرگترین و بهترین شرمندم که زود قضاوتش کردم و نذاشتم توضیحی بهم بده! سایت همسریابی بزرگترین بهترین این مدت اون فقط داشت انتقام رفیقی که مثل برادر میموند براش رو میگرفت. میخواست به بهار بگه که از خودش زرنگترم هست اما به چه قیمتی؟! فرو پاشیدن زندگی خودمون. بعضی وقتها کارهای سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر و درک نمیکنم.

یکی هم نیست که بهش بگه آخه چرا وقتی سایت همسریابی بزرگترین بهترین مداوا شده تو دست نمیکشی مرد؟ پنج ماه از عمرمون رو ببین چطو ر تباه کردی! پشت چراغ قرمز متوقف شدم و کلفه از حرفای پرهام و که سایت همسریابی بزرگترین و بهترین از بهار گرفته بود، چشم بستم و سرم و روی فرمون گذاشتم. دل و رودهام داشتن تاب میخوردن و سوز عجیبی معدهام رو اذیت میکرد. فکر کنم بچهام داشت اعلم حضور میکرد، که سایت همسریابی بزرگترین بهترین همسرتوران ۸۱ غصه نخور من هستم! من سنگ صبورت میشم عروسکت میشم تو رو غصه نخور! لبخند غمگینی زدم و دستم روی شکمم فرود اومد.

با صدای تحلیل رفته و محزونی نجوا کردم: ببخش من و دخترکم، روز و شب هر دومون و با قضاوت عجولانه یکی کردم. سرفهای خشک از حنجرم بیرون پرید و وقفه انداخت میون حرفم.

سایت همسریابی بزرگترین بهترین همسر جدید با یه نقشه ی احمقانه باعث شد

فکر نکنی بابات کم دخیل بودهها، سایت همسریابی بزرگترین بهترین همسر جدید با یه نقشه ی احمقانه باعث شد که اینطوری از هم دور بیفتیم. با صدای بوق ممتمد ماشینهای پشت سرم به خودم اومدم. سر بلند کردم و دستپاچه دستی رو کشیدم و ماشین رو به حرکت در آووردم. نیم نگاهی به ساعت انداختم که با عدد هفت روبه رو شدم. حسابی دیر کردم و این ترافیک لعنتی هم تموم بشو نیست که نیست. امشب قراره یه شب رویایی باشه. میخوام به سایت همسریابی بزرگترین بهترین همسرتوران ۸۱ حضور دخترمون رو اعلم کنم. وای چطور ذوق و اشتیاق خودم رو کنترل کنم؟! واکنش سایت همسریابی بزرگترین بهترین یه رویاست، رویای ناب و دوست داشتنی! کشیدم و کمرم رو به پشتی صندلی چسبوندم. لبهام به خنده کش اومده بودند و هوفی » حالی به حالی « شدم انگار!

سایت همسریابی بزرگترین بهترین انلاین چی میخواد

سایت همسریابی بزرگترین بهترین انلاین چی میخواد خوب پیش بره. صدای زنگ موبایلم توی فضای ماشین پیچید.

نگاهی به صفحهاش انداختم که یهو تمام وجودم غرق خوشی شدند. سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر بود. مرد قشنگ من پدر خوب دخترم! پام و روی ترمز فشار دادم و ماشین رو گوشهی خیابون نگه داشتم. نبض پر صدای قلبم انکار نشدنی بود و یخ بستن نوک انگشتامم همچنین. سایت همسریابی بزرگترین بهترین همسرتوران ۸۱. کجایی سایت همسریابی بزرگترین بهترین! ساعتو ببین دختر... دیر کردی، الان اگه گذاشته بودی بیام دنبالت رسیده بودیم. لب گزیدم و آهسته گفتم: الا... الان دیگه سایت همسریابی بزرگترین بهترین ادرس جدید... میرسم.

سایت همسریابی بزرگترین بهترین همسر جدید... دلم خیلی برات تنگ شده! میخوام ببینمت. سر به زیر شدم و حس کردم قلبم آرومه آروم شده.

دیگه خبری از هیاهو نبود و آرامش خاصی توی وجودم شروع کرد به پرسه زدن. دیگه دروغی نیست، شکی نیست بهاری نیست. الان فقط دور، دورِ سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر و قلب عاشق منه! تماس رو که قطع کردم از ماشین پیاده شدم. امشب تولد سایت همسریابی بزرگترین و بهترین بود و من میخوام که عروس مادرم، یه یادگاری از مادر شوهرش داشته باشه. چه یادگاری بهتر و با ارزشتر از گردنبندش! گردنبندی که توی سرویس طلهای منه. کلید و توی قفل در چرخوندم و با تعجیل وارد حیاط ویلیی خونه شدم. دلتنگ این خونه و باغچه بودم. نگاه گذری به باغچه انداختم و به طرف ساختمون راه افتادم 

مطالب مشابه