ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مریم
مریم
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل حسین
حسین
53 ساله از تهران
تصویر پروفایل ایمان
ایمان
33 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل بهمن
بهمن
30 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
26 ساله از سیرجان
تصویر پروفایل آوا
آوا
47 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل الهه
الهه
34 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل عسل
عسل
38 ساله از تبریز
تصویر پروفایل ایلی
ایلی
21 ساله از تهران
تصویر پروفایل پریا
پریا
37 ساله از سنندج
تصویر پروفایل بهزاد
بهزاد
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل اتوسا
اتوسا
38 ساله از رشت

سایت همسریابی دوهم برای ۲۰ ساله ها

قوانین سایت همسریابی دوهمدم قاشق رو در بشقاب گذاشتیم و به او ذل زدیم. طوری که سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج از خجالت سرش رو پایین انداخت

سایت همسریابی دوهم برای ۲۰ ساله ها - همسریابی


تصویر سایت همسریابی دوهم برای ۲۰ ساله ها

اما بعد از لحظه ای به حالت عادی برگشت و با سایت همسریابی دوهم گفت: -زیاد مزاحمتون نمیشم فقط یک درخواست از حضورتون داشتم. بنفشه به جای من پاسخ داد: -البته بفرمایید. با اینکه از کارش هیچ خوشم نیامد اما فهمیدم که او این کار رو به خاطر اینکه به بی ادبی متهم نشویم انجام داد. بعد از اینکه ان اقا سایت همسریابی دوهم که کت و شلوار قهوه ای رنگی به تن داشت

قوانین سایت همسریابی دوهمدم قاشق رو در بشقاب گذاشتیم

نارمان نشست من و بهار و قوانین سایت همسریابی دوهمدم قاشق رو در بشقاب گذاشتیم و به او ذل زدیم. طوری که سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج از خجالت سرش رو پایین انداخت و ما هم به خنده افتادیم. تنها در این بین من بودم که به سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی خنده ام رو کنترل کردم و سر به زیر انداختم و بی توجه به او با غذایم مشغول شدم، که صدای او را که تن خاصی داشت رو شنیدم: -راستش نمیدونم چطور شروع کنم. اول بهتر میبینم خودم رو معرفی کنم. ارش مهرابیم و ترم اخر هستم که توی این دانشکده تحصیل میکنم اما قصد ادامه تحصیل دارم و.... از سایت همسریابی دوهم درازی اش هیچ خوشم نیامد.

سرم رو بلند کردم و با همان لحن تند و تیز گفتم: -خوب منظور... بیچاره میان کالمش مکث کرد و بعد نگاهی به صورت من انداخت و من پیش خوم فکر کردم که االن او میگوید گیر عجب ادم بی ادبی افتادم و اما باز هم در جواب خودم گفتم که بیخود کرده که اومده مزاحم ما شده. او با دستمالی که از جیبش خارج کرد عرق روی پیشانیش رو پاک کرد و گفت: -قصد مزاحمت نداشتم فقط نیتم خیر بود. ناخوداگاه من و بهار و سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج به هم نگاه کردیم و بعد با تعجب به او خیره شدیم. در حالی که ما هنوز نمیدانستیم مقصود او کدام یکی از ماست اینطور ادامه داد: -شرایطم برای ازدواج مناسبه البته میدونم که سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی رسم خواستگاری کردن نیست اما... باز هم مکث کرد و این بار بهار بود که به جای من با لحنی معمولی پاسخ داد: سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام عزیز شرمنده ام که میان کالمتون میپرم اما باید ما بدونیم که مقصود شما کدام یکی از ما هستیم. او سرش رو بلند کرد و بعد به قوانین سایت همسریابی دوهمدم نگاه کرد.

انگار که مقصودش خود سایت همسریابی دوهم بود و بعد ادامه داد: -این خواستگاری تنها برای خودم نیست. من از طرف یکی از دوستانم که کمی کم رو هستند هم وکیل شده ام. خنده ام گرفت. انگار او از همه پروتر بود. کس دیگری رو برای خواستگاری نداشتند؟ سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی که از شدت هیجان خیس عرق شده بود. با اینکه به شدت از حرفهایش خنده ام گرفته بود اما خودم رو کنترل کردم و او گفت: -من برای خودم از شما. ... البته ببخشید ها با کمال شرمندگی از شما خواستگاری میکنم و برای دوستم هم از ایشون. رد نگاهش رو دنبال کردم و به بنفشه رسیدم. انجا بود که خنده ام شدت گرفت و بی اختیار به زیر خنده زدم. سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام و بنفشه هم دست کمی از من نداشتند و به خنده افتادند. تنها این میان طفلک ارش خان بود که با تعجب به ما نگاه میکرد. باز هم سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج بود که زودتر از ما به خودش امد

به جای سایت همسریابی دوهمدل جدید با لحنی که هنوز سرشار از خنده بود

گفت: -شرمنده اقای عزیز قصد توهین به شما رو ندشاتیم اما متاسفانه نتونستیم خودمان رو کنترل کنیم. -میتونم علت خنده شماها رو بدونم؟ به جای سایت همسریابی دوهمدل جدید با لحنی که هنوز سرشار از خنده بود گفتم: -البته. علت خنده ما این بود که هر دو اینها متاهل هستند. او که کامالً جا خروده بود با تعجب نگاهمان کرد و بعد سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی و بنفشه هر دو دستهایشان رو بلند کردند و حلقه در انگشتشان رو به او نشان دادند. انقدر دلم برای او سوخت چون با لحن شرمزده و شرمنده ای دائماً در حال عذر خواهی بود. زمانی که سایت رسمی همسریابی دوهمدم رفت ما هر سه به خنده افتادیم و تا مدتی داشتیم به این موضوع می خندیدیم. طفلک سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام حسابی سنگ رو یخ شده بود. ان روز به قدری از این موضع خنده ام گرفته بود که هر لحظه با یاد اوری ان به خنده می افتادم به طوری که در خیابان در حین برگشتن به خانه هم میخندیدم. ان روز سایت همسریابی دوهمدل جدید به همراه کامیار برای دیدن سایت رسمی همسریابی دوهمدم که کمی کسالت داشت به منزل او رفتند و بنفشه هم همراه احمد که به دنبالش امده بود رفتند

مطالب مشابه