حقیقتو بفهمم چون منو پاشا هردو آرتایر مقصر میدونستیم که نتونسته بود مراقبش باشه از طرفی اون روزا منو پاشا با شنیدن اینکه شعر های عاشقی هزارگی پاکیشو از دست داده اونقدر عصبی شده بودیم که دلمون میخواست یکیرو خفه کنیم
شعر های عاشقی هزارگی اون شب تو و شعر های عاشقانه هزارگی شرکت مونده بودید برای همون پروژه ای که حسابی روش برنامه ریزی شده بود نانسی قرار بود باهام بیاد اما حال پدرش یکم بد میشه مجبور شد که باهام نیاد نمیتونستم تنها برم چون تو و شعر های عاشقانه هزارگی مدام بهم میگفتید که تنهایی به اون مهمونی ها نرم اون زمان ها ما با آهنگ های عاشقانه هزارگی رابطه صمیمی داشتیم خوب یادته دیگه به خاطرهمین مجبور شدم به اون خبر بدم که گفت میاد به خاطرهمین با اون رفتم نمیدونم توی نوشیدنیم چی ریخته بودن که یکهو سرم گیج رفت با کمک شعر های عاشقانه هزاره گی رفتم طبقه باال کم کم بیهوش شدم و چیزیرو نفهمیدم تا اینکه وقتی چشمامو باز کردم تو و آهنگ های عاشقانه هزاره گی رو روی سر خودم دیدم که فکتون منقبض شده بود هنگ کرده بودم نمیدونستم اطرافم چی گذشته
دامون به شعر های عاشقانه هزاره گی زنگ زده بود
دامون به شعر های عاشقانه هزاره گی زنگ زده بود که بیاد رمز فایل هایی که ساخته بودو بزنه رمزها طوری بود که حفظی نمیشد به طرف مقابلت بگی آهنگ های عاشقانه هزارگی افغانی دیده بود تو توی اتاقی خیالش ازت راحت شده بود به خاطرهمین اومد شرکت همینکه بهمون گفت که باید زودتر برگرده تا تو تنها نباشی منو شعر های عاشقانه هزارگی عصبی شدیم به خاطرهمین دنبالش راه افتادیم اما خب دیر رسیدیم چون کاری که نباید شده بود شعر های عاشقی هزارگی این افسردگی و عصبی شدنم دست خودم نبود تحمل نگاه های سنگین شمارو نداشتم
به خاطرهمین چندبار تو خلوتم سعی کردم خودکشی کنم اما هربار یکی منو نجات داد من میدونستم
که تو حتی بعضی شبا نصف شب میایی بهم سر میزنی که مبادا کاری کنم شرمنده همتونم واقعا شرمندم آهنگ های عاشقانه هزارگی با بغض چشمامو روی هم بستم و روی تخت غلتی زدم حالم اصلا خوب نبود از همه چی بریده بودم به یه آغوش یه پناه یه حامی نیاز داشتم کسی که بتونم هق هق های تنهایی و بی کسیمو توی آ غوشش رها کنم کسی که برای موندنش کنار خودم التماس نکنم دوبیتی های عاشقانه هزاره گی بمونه و برای موندنش تالش کنه کسی که بتونه االن توی این شرایط بد و حالی که تا مرز جنون چیزی کم نداشتم آرومم کنه دیگه همه چیمو از دست داده بودم دیگه هیچی برام نمونده بود هیچ امیدی به برگشت دوباره نداشتم توی این یه هفته این من بودم که مردم این آهنگ های عاشقانه هزارگی افغانی بودم که بازنده شدم
- این من بودم که تاوان دادم این من بودم که زجر کشیدم و این دنیا بود که قاه قاه خندیدو از زجر کشیدنای من خوشحال شد میگن زخمی روی تنمه روزگار مدام بهش نمک میپاشه و من در پیچ و تاب دردمو مردم فکر میکنن درحال رقصم حکایت زندگی این چند روزه منه شده بودم عروسک دست مردی لجن که انتقام همه چیرو داشت از من میگرفت دیگه یه ذره هم برام مهم نبود
- چه بلایی سرم میاد اصال هم نمیخواستم برگردم چون اینطوری آبروم میرفت آهنگ های عاشقانه هزاره گی همه چیمو از دست داده بودم حتی شعر های عاشقانه هزارگیرو حاال که این بال هم سرم اومده بود مهر تایید زده شد روی همه چی در اتاق بازو بسته شد از ترس لرزیدم
آهنگ های شاد عاشقانه هزارگی چسبوندم
لحافمو بیشتر به آهنگ های شاد عاشقانه هزارگی چسبوندم و چشمامو روی هم فشردم تا فکر کنه خوابیدم پشتم بهش بود و از این موضوع نهایت خوشحالیرو داشتمنمیخوایی چشمایی که الکی خودتو به خواب زدیرو باز کنی؟ از اینکه نتونسته بودم نقشمو خوب بازی کنم فحشی به خودم دادم اما بازهم چشمامو باز نکردم