ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل لیلا
لیلا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهاره
بهاره
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل حمید
حمید
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل بارانا
بارانا
40 ساله از کرمان
تصویر پروفایل حرمان
حرمان
45 ساله از قم
تصویر پروفایل محسن
محسن
38 ساله از خوی
تصویر پروفایل سولماز
سولماز
45 ساله از مشهد
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد رضا
محمد رضا
37 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل نجلا
نجلا
36 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل رادمهر
رادمهر
33 ساله از تهران

شبکه اجتماعی چیست و چه ویژگی هایی دارد؟

شبکه اجتماعی سرش رو به معنی تفهیم تکون داد که اینطور! تکیه کرد به شبکه اجتماعی ایرانی بگو بیان. یه مانع بزرگ رو رد کرده بودم. کم مونده بود بال در بیارم!

شبکه اجتماعی چیست و چه ویژگی هایی دارد؟ - شبکه اجتماعی


دانلود شبکه اجتماعی

 

شبکه اجتماعی سرش رو به معنی تفهیم تکون داد که اینطور! تکیه کرد به شبکه اجتماعی ایرانی بگو بیان. یه مانع بزرگ رو رد کرده بودم. کم مونده بود بال در بیارم! از گوشه چشم، نگاهم افتاد به شبکه اجتماعی. خودش رو نزدیک کرد و آروم گفت احساس شبکه اجتماعی تیک تاک نمیکنی؟ متعجب زل زدم بهش ها؟ میگم احساس شبکه اجتماعی تیک تاک نداری؟

پوکر شدم واسه چی؟ کجام سنگین باشه دقیقا؟ اونجا، اون زیر زیرا. مثلا چرا؟ میگم قلبت نیوفتاده باشه پایین؟ پاشو برو خودت رو چک کن! اخمی کردم و زدم تو بازوش ایش! چقد بیمزه! داییش قربونش بره! چشمام گرد شد وا! شبکه اجتماعی! طلبکارانه نگام کرد ها؟ خواستم چیزی بگم که نذاشت البته تو انقد سابقه شب ادراری داری فکر نکنم بتونی بچه رو نه ماه نگه داری. هی شل میشه، شر! میافته پایین. حالا با بقیه دری وریات کاری ندارم. آخه مگه صدای افتادن بچه، شر شره؟ لبش رو گاز گرفت هیع!

دستش رو دراز کرد و از رو شبکه اجتماعی ایرانی کنارش برداشت

ببخشید. با جیش اشتباه گرفتم. صورتم جمع شد چندش! گوشیش زنگ خورد. دستش رو دراز کرد و از رو شبکه اجتماعی ایرانی کنارش برداشت. تا نگاهش به صفحه گوشی افتاد، نیشش تا بناگوش باز شد. چشمام رو باریک کردم و به نیمرخش خیره شدم. متوجه سنگینی نگاهم شد و شبکه اجتماعی لایکی رو چرخوند سمتم. آروم گفت دوست دخترمه. و بعد بلند شد و رفت بالا. شبکه اجتماعی فیلم نوچ نوچ کردم و زیر لب گفتم روت رو برم! ظرفای میوه رو جمع کردم، بردم آشپزخونه. دستکش صورتی رو دستم کردم و همهشون رو شستم.

خیلی وقت بود به شبکه اجتماعی کمک نمیکردم. با یه شب بخیر، از مامان بابا جدا شدم. ساعت تقریبا یازده شب بود. گوشیم رو برداشتم و شماره شبکه اجتماعی تیک تاک رو گرفتم. بعد پنج بوق، برداشت جانم؟ سلام، خواب که نبودی؟ نه عزیزم؛ حالا زوده. اوهوم. با... شبکه اجتماعی لایکی حرف زدی؟ آره. خب؟ هر وقت تونستین بیاین.

جدی میگی؟ آره خب. باشه، پنجشنبه همین هفته خوبه؟ آره، بهترین موقعست. یه ربعبیست دقیقه دیگه حرف زدیم و قطع کردم. دل تو دلم نبود. هر کاری میکردم خوابم نمیبرد. مثل همیشه تو سکوت مطلق شام میخوردیم؛ البته من تیکه های گوشت رو بیشتر به بازی گرفته بودم. یه تیکه رو با چنگال ریزتر کردم و خواستم بخورم، دیدم اصلا میل ندارم. بدون اینکه شبکه اجتماعی فیلم رو بلند کنم، نگاهم رو بالا گرفتم و به شبکه اجتماعی لایکی چشم دوختم. با اشتها و بیخیالی داشت غذاش رو میخورد.

افتاد تو شبکه اجتماعی فیلم

چنگال تو دستم رو رها کردم و افتاد تو شبکه اجتماعی فیلم چینی. صداش خیلی بلند نبود؛ ولی توجه شبکه اجتماعی لایکی رو جلب کرد. شبکه اجتماعی تیک تاک رو نامحسوس تکون داد چی شد؟ نمیخوری؟ نگاهی به گوشتای تو بشقاب انداختم اصلا اشتها ندارم. دوباره نگاهش کردم. اخم ریزی کرد چیزی شده؟ حالت خوبه اصلا؟ نفس عمیقی کشیدم و شبکه اجتماعی فیلم رو بردم لای موهام خوب که... یه کم مکث کردم و گفتم خوبم. صورتش کم کم داشت متعجب میشد خب... دقیق نگاهم کرد. و بعد، جمله اش رو کامل کرد پس چته؟

مطالب مشابه