ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل حمید
حمید
37 ساله از قم
تصویر پروفایل رضا
رضا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل رها
رها
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل فریبرز
فریبرز
44 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل بهاره
بهاره
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل پژمان
پژمان
35 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل پريناز
پريناز
37 ساله از مراغه

شعر عاشقانه حافظ و مولانا برای معشوقه هایشان

اشعار حافط درحالیکه سرخوش به سمتم می اومدو کنارم روی مبل جا گرفت خندید که از چشم غره من بی نصیب نموند بهداد زودتر بگو قال قضیرو میکندی

شعر عاشقانه حافظ و مولانا برای معشوقه هایشان - شعر


خواندن شعر عاشقانه حافظ و مولانا

برای آروم کردن دل بی قراری که فقط شهرزادو میخواست پناه بردم کمرم از شدت شرم و خجالت از یی که بعد از چند سال تازه به یادش افتاده بودم داشت خم میشد اما بازم ادامه دادم میدونم که باالخره جواب میده خواستم چشمامو روی هم ببندم که یکهو با شنیدن صدای جیغ شعر عاشقانه حافظ و مولانا سریع از سرجام بلند شدم و به سمت بیرون یورش بردم هنوز صدای جیغ زدنش می اومد صدا از سالن پایین بود با دو سریع به سمت سالن پایین دویدم و همزمان بلند سولینو صدا میزدم شعر عاشقانه سعدی و مولانا بیشعور خر نفهم عوضی چل مغز روانی سادیسمی اشعار حافط خیلی خب حالا بابا عه نگاه تماما ترور شخصیتیم کرد با چشمای گرد شده به سولینو بهداد نگاه کردم

شعرهای عاشقانه سعدی و مولانا با عصبانیت درحالیکه نفس نفس میزد

شعرهای عاشقانه سعدی و مولانا با عصبانیت درحالیکه نفس نفس میزد دستی به صورتش کشید رنگش تماما پریده بود و این نشونه ترسیدنش بود اما دامونو بهداد داشتن ریز ریز میخندیدن البته پنهونی به دور از چشم شعر عاشقانه حافظ و مولانا این یعنی یه کاری کردناینجا چه خبره؟ بهداد به به خان داییم مزه نریز بهداد چرا سولین جیغ کشیدی؟

  • سکترو رد کردم چه وضعشه دامون تقصیر ما نبود تقصیر سولینه بی جنبس شعر عاشقانه سعدی و مولانا من بی جنبم آره؟ شعرهای عاشقانه سعدی و مولانا با عصبانیت به سمتشون خیز برد که باعث شد هردوشون فرار کنن و من همچنان متعجب از صحنه هایی که نه میدونستم چیه و نه سر ازش درمیاوردم فقط نظاره گر بودم با حرص پوفی کشیدم و به سمت سالن رفتم جلوی تلویزیون نشستم وبی حوصله روشنش کردم و اصال هم به سروصداهای اون سه تا گوش نمیدادم خیلی وقت بود
  • دوباره بهم نپریده بودن و صدای خنده تو خونمون بالا نرفته بود شاید اینم یه نویده یه نشونس پس باید بیشتر حواسمو جمع کنممیشه آروم بگیرید سرم رفت شعر عاشقانه حافظ و مولانا یه چیزی به این خواهرزاده خل مشنگت بگوحالا شد خواهرزاده من؟چی شد؟جیگولیش بودی دامون نگاه عین این زنوشوهرهایی که سر بچشون دعواشون شده دارن باهم بحث میکنن آقا اصلا تقصیر من بود شما کوتاه بیایید

اشعار حافط درحالیکه سرخوش به سمتم می اومد

اشعار حافط درحالیکه سرخوش به سمتم می اومدو کنارم روی مبل جا گرفت خندید که از چشم غره من بی نصیب نموند بهداد زودتر بگو قال قضیرو میکندی خب عه اینطوری بابا مامانمم دعواشون نمیشد شعرهای عاشقانه سعدی و مولانا دارم براتون حاال میبینید دامون هم به جمعمون پیوست اما خبری از شعر عاشقانه سعدی و مولانا نشد این یعنی رفته تو اتاقش چشم غره ای با اخم به هردوشون رفتم که عین این پسرای مودب راست نشستنو خودشونو زدن به اون راهچرا اذیتش میکنید صدای جیغشو درمیارید؟چی بهتون میرسه؟ دامون نقشه بهداد بود منو تنبیه نکن بهداد عه عه عه آدم فروش بدبخت دامون مگه دروغ میگم؟تو نبودی گفتی میریم یه حالی از شعر عاشقانه حافظ و مولانا میگیریم جیغش در میاد اینطوری هم سولینو حرص میدیم هم پاشارو از خواب بیدار میکنیم؟

حتی من گفتم شاید پاشا نخوابیده باشه تو گفتی همین که بترسه کافیه با حرص به سمت بهداد برگشتم که با چشمای قلمبیده و دهنی باز داشت به دامون که ریلکس داشت حرف میزد مواجه شدمپس نقشه شومتون شامل حال منم میشد؟ دامون بازم تکرار میکنم همه نقشه ها تقصیر بهداد بود تازه فقط این نیست کنار غذا از عمد نوشابه زرد گرفت وگرنه نوشابه مشکی هم داشتن بهداد به نظرت من االن باید به تو چی بگم؟ها؟ بعد به سمتش یورش برد که دامون سریع بلند شد رفت روی اون یکی مبل که از بهداد دورتر باشه ضربه ای روی پاش زدو با صدای بلندی خندید دامون آخ چه حالی داد حرصشو درآوردم 

مطالب مشابه