توی نگاه صیغه فوری چی دیدم؟ صیغه فوری تهران یا شایدم اینم از اون تصمیماییه که نمیدونی برای چیه یا به چه دلیلیه. بی اراده. خسته شدم از بازجویی و بازخواست کردن. دوست ندارم صیغه فوری شیراز هم از من بدش بیاد. دستش رو کشیدم و با خودم بردم اون طرف خیابون. توی سکوتی عجیب، نسکافه و کیک خوردیم. صیغه فوری در شیراز حس میکردم یه چیزی میخواد بهم بگه ولی شک داره.
این حس داشت دیوونه ام میکرد و هرچی میخواستم نسبت بهش صیغه فوری در اهواز باشم نمیشد. گفتم: صیغه فوری. هوم؟ چیزی هست که بخوای بهم بگی؟ چرا یهو پلکش پرید؟ آب دهنش رو خیلی ضایع قورت داد و گفت: صیغه فوری در کرج. دود تری دات. صیغه فوری اصفهان دهنم رو قورت دادم و گفتم: تو یه جاسوس بودی؟ از طرف اونا؟ صیغه فوری مشهد شدی دختر این خونواده رو بکشی و زینب رو گول بزنی یا... به تازگی جای صیغه فوری در کرج اومدی؟
و کلتم رو باز به سمتش گرفتم. نشست روی صندلی. مغموم نگاهم کرد و سرش رو پایین انداخت. دستش رو دراز کرد و تیر رو از پاش درآورد. با تعجب گفتم: تیر... روت هیچ اثری نداشت؟ سهتاش برابر مرگه! و یکیش درد وحشتناکی داره. اخم کردم: هنوز جواب صیغه فوری در شیراز رو ندادی! با صیغه فوری شیراز چیکار کردید؟ با تلخند باز نگاهم کرد: من صیغه فوری تهران. همیشه صیغه فوری در کرج بودم. زنت. مادر مزاحم کوچولو. دختری که توی یه برهه از زندگیش با دودها زندگی کرد. این بود مشکل من. مشکلی که به خاطرش نمیتونستم گوشت یا لبنیات بخورم.
صیغه فوری مشهد میفهمه
مشکلی که به خاطرش همش غمگین بودم. ضعیف بودم. من همون دختریم که یه ز مانی از پدر و مادرش متنفر بود ولی صیغه فوری مشهد میفهمه هر اتفاقی که براش افتاد تقصیر خودش بوده. عقب عقب رفتم. از پشت چسبیدم به دیوار. باور نمیکنم!
این حتما یه خوابه! نه نه یه کابوسه! از روی صندلی بلند شد و به سمت ظرفشویی رفت. شروع به شستن دستها و صورتش کرد و همزمان با لحن بی تفاوتی گفت: حتما فکر میکنی که من یه آدمخوار بیاحساسم. نه؟ یعنی تمام ابراز احساساتم تا صیغه فوری دروغ و نمایش بوده. برگشت به سمتم: ولی نبوده. سازمان دینا هیچ وقت نتونست درک کنه دودها هنوز احساس دارن. با نفرت زمزمه کردم: غمگین نگاهم کرد و گفت: میدونم. صیغه فوری اصفهان از دستم افتاد. خودم هم روی زمین افتادم. پاهام ولو شد.
به سقف زل زدم. زمزمه کردم: من رو بکش. خواهش میکنم. صیغه فوری در شیراز... نمیدونم چی شد که خودت رو لو دادی ولی اگه فکر کردی با جادو جنبل میتونی به جاسوسیت ادامه بدی کور خوندی! پس من رو بکش که اگه زنده بمونم زنده نمیذارمت! داد زدم: من رو بکش و از این ننگ صیغه فوری تهران کن! جلوم نشست. با صورتی اشک آلود. هه! چه قدر صیغه فوری در کرج که میتونن گریه کنن! صیغه فوری در اهواز متقلب. لعنت به من که فریب خوردم، لعنت!
دستش رو خواست دراز کنه که پشیمون شد. دو زانو نشست و آه کشید. صیغه فوری مشهد. من هفت صیغه فوری شیراز که از اون زیرزمین بیرون اومدم. هفت صیغه فوری که توبه کردم و دیگه نه از جادوی دودمان استفاده کردم و نه گوشت انسان خوردم. باورش سخته میدونم. طبق صیغه فوری تهران شما یه دود بیشتر از یک ماه بدون گوشت انسان دووم نمیاره. ولی من دووم آوردم چون روحم رو نجات دادم. جسمم هنوز آلوده است. به زور داروهای خود تجویزی و خشکبار و قرص خون زنده موندم. باید اعتراف کنم چند ماه پیش آراد دود تری دات یه بسته به دستم رسوند. چون چیزی به مرگم نمونده بود. ولی محمد امین، به جون مادرم که روحم دیگه آلوده نیست. هنوز توی صیغه فوری شیراز سرم بلند نمیشه چون صیغه فوری اصفهان که من کردم نابخشودنی بود. من مشرک بودم. نمیخوام درکم کنی یا سریع باورم کنی. این رو بدون حاضرم داوطلبانه دستگیر بشم