ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سامان
سامان
42 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از اراک
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل سجاد
سجاد
25 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل فرید
فرید
35 ساله از سنندج
تصویر پروفایل میترا
میترا
47 ساله از شهریار
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان

صیغه مازندران کجا پیدا کنم؟

صیغه یابی مازندران لبخندی به چهره ی صيغه مازندران زد و توی دلش شکر کرد! همه چیز مرتب بود و زندگی انگار روی خوشی هم داشت! نهال که مرخص شد صیغه در مازندران.

صیغه مازندران کجا پیدا کنم؟ - صیغه مازندران


صیغه یابی مازندران

بریم صیغه مازندران دیر میشه. صیغه مازندران گونه ی دخترکش را با عشق بوسید و گفت: -بریم. دست تو دست هم از خانه به قصد بیمارستان خارج شدند؛پسر صیغه موقت مازندران به دنیا آمده بود و دل تو دل صیغه مازندران ساری نبود تا ببیندش! . . پیشانیاش را بوسه زد و گفت:  قربونت برم عمه جون...فدای اون لپای قرمزت بشم من! راز که دلش میخواست برود بغل مادرش هی دست و پاشو تکون میداد و از خودش صدا تولید میکرد؛ صیغه مازندران تلگرام که دید صیغه مازندران ساری حواسش نیست گفت: -صیغه یابی مازندران این بچه خودشو کشت، میخواد بیاد بغلت!

دور تن صیغه مازندران ساری حلقه شد!

یاس پسر کوچولو رو که یاسین و نهال اسمش را "آیدین" گذاشته بودند را توی بغل مادرش گذاشت تا شیرش بدهد و دخترکش را بغل کرد: -ببخشید مامانم متوجه نشدم! صیغه موقت مازندران با خنده از پشت گونه ی راز را بوسید و گفت: -عشق دایی بیا ببینمت! دستهاشو باز کرد تا بغلش کند اما راز قصد نداشت از آغوش مادرش جدا شود! سرش را روی شانهی مادرش گذاشت و دست صيغه مازندران از پشت دور تن صیغه مازندران ساری حلقه شد!

میهمان صیغه یاب مازندران

صیغه یابی مازندران لبخندی به چهره ی صيغه مازندران زد و توی دلش شکر کرد! همه چیز مرتب بود و زندگی انگار روی خوشی هم داشت! نهال که مرخص شد صیغه در مازندران دو روزی توی خانه ی یاسین اینا ماند و بماند که چقدر صیغه مازندران سرش نق زد! لعیا دست از غد بازی هایش برداشت و همراه فرید برای اولین بار میهمان صیغه یاب مازندران و صیغه مازندران تلگرام شد و دیگر نتوانست دل از نوه ی شیرینش بکند فرید نامزد کرد؛یک دختری که خودش از انبوه دوست دختر هایش انتخاب کرده بود؛ خبر نامزدی لیندا در پاریس هم خیلی زود به گوش صیغه در مازندران رسید و لبخند را میهمان لبش کرد! تارا بخاطر مدرکی که از معین داشت و مسبب مرگ فرانک با یک بچه شده بود، آزاد شد!

صیغه مازندران تلگرام او بود

زندگی از آن لحظه به بعد به کامش بود؛وجدانش دیگر راحت بود و میتوانست با آرامش نفس بکشد! این وسط تنها خبر بد سکته ی حشمت خان بود که یک طرف بدنش را کامل از کار انداخته بود! با اینکه مسبب تمام مصیبتهای صیغه یاب مازندران و صیغه مازندران تلگرام او بود اما باز هم از شنیدنش ناراحت شدند! انسان بود و جایزالخطا! جوابش را توی همین دنیا داد! مردی که فکر میکرد توی دنیا هرکاری بخواهد میتواند بکند و کسی نمیتواند بهش چیزی بگوید حالا زمین گیر شده بود!

راز روز به روز بزرگ تر میشد و شبیه مادرش و این بهترین هدیه برای صيغه مازندران بود! 

مطالب مشابه