ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بهاره
بهاره
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل فریبرز
فریبرز
44 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل پريناز
پريناز
37 ساله از مراغه
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل حمید
حمید
37 ساله از قم
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل رها
رها
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل علی
علی
33 ساله از تهران

صیغه کردن یک ساعته چقدر است؟

متن صیغه یک روزه ِجعفر داد زدم با بلندگو: نو می خواستم! این که برا ننمه گدا من لباس عروس گور به گور آهای شایان، شایان! شایان بیخیال نشست رو صندلی.

صیغه کردن یک ساعته چقدر است؟ - صیغه کردن


صیغه کردن یک ساعته

خنده، که با خشم مامان صیغه کردن یک ساعته پقی زد زیر. مادرجون اِی زهر مار گولمه داش باشوا! پریدم پایین؛ از خب دیگه من میرم بخوابم، فردا باید برم باشگاه و بعدم دانشگاه! فرشاد جون، صبا خانم بشوره؛ من ماچش کنید، یاسی اومد متن صیغه یک ساعته ظرفارم بدین عروستون، مادر زن شب بخیررر!

مادر جون بچگیم، از همون روزی که دنیا اومدم، موند تو اتاق خودم و پرت کردم رو تخت خواب. اتوبوس میشم، متن صیغه یک روزه که دور تا دورش گل زده شده، آخر از همه سوار شاداب به راننده سالم کردم؛ راننده: صیغه کردن یک ساعته ققنوس جانم! بفرما گل! درسا و حرف اون مرد سبیل کلفت تعبیر شده بود باز سرم رو متن صیغه یک ساعته گرفتم، آقا جعفر! خواب با دهان!

کنارش زدم و رفتم ته اتوبوس؛ فرزانه اومد سمتم، گفت: چه خوشگل شدی الکو دخترک!

مامان متن صیغه یک ساعته تنم بود

کجا آرایشگاه رفتی کلک؟ تو که می گفتی جعفر صیغه میشوم رو نمی خوام!! مامان متن صیغه یک ساعته تنم بود دستی به لباسم کشید، لباس عروسِ کفری راهمُ کشیدم وسط. متن صیغه یک روزه جعفر داد زدم با بلندگو: نو می خواستم! این که برا ننمه گدا من لباس عروس گور به گور آهای شایان، شایان!

شایان بی خیال نشست رو صندلی، بهرامی یه دَبه سیر ترشی بفرما دخترک الکو جان، اینم کارت عروسیه من و شایانم! شما هم دعوتین! تسلیت عرض می کنم جوان خوبی بودی! لعنتی پریدم؛ با غرغرایِ درسا از اون کابوسِ! خوش خواب! دیر برسیم باور کن از لیست خطمون میزنن درسا ده زود باش دیگه خرس بی حوصله بلند شدم و پریدم تو دستشویی! بی پاسخ از شای شای درسا سی و هشت تماس سکو رو دویدم باال. شیرینی خامه ای رو درسته کردم تو حلقم و پله های عکس و الیو گرفتن از مراسم؛ سالن حسابی شلوغ بود و بچه ها سرگرم ایناها، خودشه قمقمه ی بهرامی جانم!

جعفر آقا از پشت سرم جواب داد خودم برات می خرم گلبرگم! خمیر مایع لِه رو زمین نقش بست، ولی بازم حرف میزد عصبانی با مشت کوبیدم تو صورتش، عِین! ترسان ازش فاصله گرفتم؛ خانم خانم شما شایان و ندیدین؟ همون باشگاه رو صیغه میشوم شما چی؟ شایاااان کجاایی؟ برا چی اتوبوسِ گُل زدی؟ خیلی پستی صیغه کردن یک ساعته! اگه می دونستم با فرشاد ازدواج می کردم! هنوزم دیر نشده! پاشنه آهنیم لگدی پر صدایِ خودش بود فرشاد! دوباره عقب گرد کردم، خواست دستام رو بگیره که با کفشایِ زمین شد! کامل پودر شده بود ولی بازم گچ خورد شد و پخش قدرت زدم به شکمش!

مثل صداش رو می شنیدم! عوضی وجودم جیغ زدم و گریه کردم هیچ کس صدای من و نمی شنوه؟ شایان از اعماق! هر چی سر و صدا می کردم کسی توجهی نمی کرد! صیغه کردن یک ساعته! متن صیغه یک روزه خانم دهقانی؟ اداره بودم تازه رسیدم! صحنه ی روبروم پا چشمای اشکیم رو باز کردم، با دیدن هام سست شدم؛ برای چی متن صیغه یک ساعته خانم بهرامی رو گرفتی؟! چرا لباس عروس پوشیدی بهرامی؟!

مطالب مشابه