صیغه یابی در ایران چگونه است؟ - صیغه یابی

روی پا زد و آهسته گفت: روی زانو بلند شد و مرا صدا کرد: مچ گچ صیغه یابی را پشتم پنهان کردم و داخل کتابخانه شدم و همان جا جلوی صیغه یابی تهران جان دخترم بیا تو ببینم بابا. نشستم و سر به زیر انداختم. صیغه یابی رایگان جان این حرفهایی که صیغه یابی تلگرام میگه درسته؟
صیغه یابی مشهد برگردم
زیر لب جواب دادم: خودت چی؟ صیغه یابی شیراز چیه؟ حمیدرضا بچه بدی نیست ولی بگو ببینم حرف دلتبله. چی تند تند قدم برمیداشتم تا زودتر به صیغه یابی مشهد برگردم. تا جلوی در خانه صیغه یابی تلگرام محمود، همراه هم رفتیم و بعد از او جدا شدم. جلوی در موقع صیغه یابی با سر اشارهای به دست گچ گرفتهام انداخت و گفت: صیغه یابی هلو نگفتی دستت چی شده؟ شکسته؟
صیغه یابی در تهران نیست، با تیم دبیرستان
از صیغه یابی رایگان صورتم داغ شد. سر به زیر انداختم و آهسته گفتم: صیغه یابی در تهران نیست، با تیم دبیرستان زینب بازی داشتیم؛ توی مسابقه دستم پیچ خورد. با عجله به سمت صیغه یابی در تهران رفتم حتی نگاهش هم نکردم تا مبادا از چشمهایم دروغی را که گفته بودم بخواند. سوار اتوبوس شدم و خودم را به صیغه یابی مشهد رساندم. ساعت نزدیک ده بود. حدس زدم که ممکن است صیغه یابی شیراز قبل از من رسیده باشد.
به بوفه بیمارستان رفتم و بیسکوئیت و آبمیوه خریدم. حدسم درست بود. صیغه یابی پشت در سی سی یو راه میرفت و دست مشت شده اش را به کف دست دیگرش میکوبید. صیغه یابی تهران و زهرمار، کدوم گوری بودی دوساعته من اومدم نیستی، این بدبخت رو صیغه یابی رایگان داداش. ول کردی، هیچ معلوم نیست چه غلطی میکنی؟ از ترس زبانم بند رفت. بیسکوییت را جلویش گرفتم و گفتم: رفتم یه چیزی بخرم صبحانه بخورم، از دیروز تا صیغه یابی هلو هیچی نخوردم ضعف کرده بودم. چپ چپ نگاهم کرد یه بیسکوئیت خریدن دو ساعت طول میکشه؟
صیغه یابی تلگرام جوابم را بدهد پدرم
خوابم برده بود، همه تنم خشک شده بود به صیغه یابی! قبل از صیغه یابی تلگرام جوابم را بدهد پدرم را با برانکارد از اتاق سی سی یو بیرون آوردند. رنگ به صورت نداشت و لبهایش خشک شده بود. لبه تختش را گرفتم و همراه پرستاری که تخت را هل میداد حرکت کردم. به چشمهای بی فروغش نگاهی انداختم. چانه ام از بغض لرزید. با همان صدای گرفته پرسیدم: دست لرزانش را که سوزن آنژیوکت رگهایش را متورم کرده بود روی دستم گذاشت وآقا جان! کاش کور میشدم تو رو اینجا نمیدیدم! با صدایی لرزان گفت: حیف چشمای قشنگ دخترم که کور باشه!
دیگه این حرف رو نزن دختر، چیزی که نبود به خیر گذشت. خوبم صیغه یابی هلو! پرستار با کمک صیغه یابی شیراز او را روی تخت بیمارستان خواباند و ملحفهای به رویش کشید و بعد از اینکه دکتر دستورات صیغه یابی تهران را داد اتاق را ترک کردند. علی صدایش را صاف کرد و پرسید: صیغه یابی که به خیر گذشت، چیزی که صیغه یابی مشهد نبود، بی خود همه ما رو ترسوندی، پشه لگدت زده! دکتر گفت فردا مرخصی. پدرم با زحمت لبخند زد. مادرت کجاس دیروز با خودم بردمش خونه امروز هم هر کاری کرد با خودم نیاوردمش، قوز صیغه یابی رایگان قوز. پدرم سر تکان داد. خوب کاری کردی، صیغه یابی هلو رو بردار ببر خونه یه کم استراحت کنید فردا خودت بیا کارهای ترخیص رو انجام بده. اخم کردم. آقا جون نمیشه که شما رو اینجا تنها بذاریم! نگاهش روی گچ دستم صیغه یابی در تهران شد. -صیغه یابی تلگرام چی شده؟ فورا دستم را پشتم پنهان کردم.