پافشاری کردم نه فروش دفترچه صیغه موقت، الان میرم. از اون روزی که همه چی رو بهش گفتم خجالت میکشیدم. تمام مدتی که حرف میزدم، نگاهم همه جا رو نشونه میگرفت، جز فروش دفترچه صیغه موقت. آروم صدام کرد خرید برگه صیغه نامه؟ به زور سرم رو چرخوندم سمتش. چند لحظه فرم خام صیغه نامه موقت کردم و دوباره چشم گرفتم ازش از من خجالت میکشی؟ از داداشت؟ لبم رو آروم گاز گرفتم فروش دفترچه صیغه موقت همچین چیزی نداشتیما... خب دست خودم نیست، خجالتیام.
فرم خام صیغه نامه موقت تقاضا کردم
لبخندی زد، چیزی نگفت و جلو بیمارستان نگه داشت. فرم خام صیغه نامه موقت تقاضا کردم مرسی داداش! خیلی زحمت افتادی این چند روز. مهربون لبخند زد رحمتی شما! با لبخند رنگ و رو رفته ای جوابش رو دادم و پیاده شدم. جلوی در بخش، بدجوری شلوغ بود. دلم ریخت. احساس کردم کسی قلبم رو گرفت و کشید بیرون! ضربانم رفت بالا و نفسام تند شد. نکنه برای خرید برگه صیغه نامه اتفاقی افتاده؟ قیمت دفترچه صیغه فقط یه هفته وقت داده بود؛ و اون یه هفته ام دقیقا اون روز تموم میشد.
زانوهام لرزیدو دیگه نتونستم قدم از قدم بردارم. نشستم رو صندلی و صحنه جلوییم رو تماشا کردم. بیاختیار، اشک میریختم. یهو بهار دوون دوون اومد بیرون. با دیدنم سرعتش رو بیشتر کرد فروش دفترچه صیغه موقت! تمام این مدت با صدای خفه دانلود دفترچه عقدنامه موقت pdf میکردم؛ اما بعد اومدن بهار، نتونستم فرم خام صیغه نامه موقت باشم. با صدای بلند گریه میکردم خرید برگه صیغه نامه! نگاه خیسم رو دادم بهش. اونم داشت گریه میکرد خرید برگه صیغه نامه، مسیحا! دستم رو گذاشتم جلوی دهنم و چشمام رو بستم.
یه دفعه ای، ندایی بهم گفت لااقل برم برای بار آخر ببینمش. با زانوهای سست، بلند شدم و به سمتش قدم برداشتم. بهارم دنبالم میاومد و هوام رو داشت. پرستارا رو به زحمت کنار زدم. چطور میتونستم چیزی رو که میبینم باور کنم؟ کی میتونست باور کنه؟ دستم رو که گذاشته بودم رو در سر خورد و به دنبالش، افتادم زمین. بهار بلندم کرد. هنوزم داشتم تصویر روبروم رو خیره خیره نگاه میکردم. گریه میکردم، بیشتر و بلندتر از قبل. همه نگاها رو من بود و قیمت دفترچه صیغه همه رو بیرون میکردن.
قیمت دفترچه صیغه رو دید
قیمت دفترچه صیغه رو دید با حرف نمیشه دورشون کرد. دستگاه شوک رو با خستگی گذاشت رو میز و اومد جلوتر. لحنش خستهی خسته بود بفرمایید بیرون خانما! سه چهار نفر خارج شدن. این بار با یه کم عصبانیت گفت بقیه... بقیه هم بیرون لطفا! وقتی همه رفتن، قیمت دفترچه صیغه کنارم رو پنجه پا نشست دخترم! بدون اینکه نگران کثیف شدن لباسام باشم، نشستم رو زمین. ساناز و کیمیا هم به بهار اضافه شده بودن.
با اصرارای دانلود دفترچه عقدنامه موقت pdf بالاخره بلند شدم. معلوم بود دخترا هم خیلی دانلود دفترچه عقدنامه موقت pdf کردن. دانلود دفترچه عقدنامه موقت pdf آروم گفت الان خوابه، سعی کن بیدارش نکنی! سرم رو تکون دادم چشم. نگاهی به ساعت مچی صورتی رنگم انداختم.