از شوق و خوشی روی پام بند نبودم.دوست داشتم هر چه سریعتر این خبر مسرت بخشو به مامان و فروش بلیط هواپیما استانبول به تهران برسونم. رو به قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران گفتم: _ میتونم برم؟؟ با همون چشمای بسته گفت: _ نوچ. با ابروهایی باال رفته گفتم: _ بمونم؟؟؟
_ بمون چند دقیقه دیگه برو.افسون تو سالنه.
خشم قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران و بسمتم
_ از کجا میدونید؟؟ با خشم قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران و بسمتم گردوند و گفت: _ این فضولیا به تو نیومده.
با ناراحتی قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا زیر انداختم.معلوم نیست یهو چش شد آخه .همونجا تو جام نشستم و به گوشه ای زول زدم. قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران یکریز این و اون قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا میشد.در آخر طاقت نیاورد
و روی تخت نشست.زیر چشمی قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران چارتر می کردم که بازومو چنگ زد و بلندم کرد. مثل عروسک کوکی بسرعت مقابلش ایستادم.قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران چارتر روی چشام ثابت موند و یکبار منو جلو کشید و باعث شد روش پرت شم نگاهی به بدن برهنه اش که به آرومی روی تخت خوابیده بود، انداختم. لباسمو تن کر دم و بعد از برداشتن چک، بسمت در قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران ماهان رفتم. قبل از اینکه چراغو خاموش کنم باز نگاهی بهش انداختم.لبخند غمگینی زدم و قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران ماهان در تاریکی مطلق فرو بردم.از قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران ماهان خارج شدم و به آرومی درو بستم.با وجود این چک لبخند از روی لبم کنار نمیرفت.حتی از شدت خوشحالی
به قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران اعتراضی نکردم و با تموم خشونتش همر اهش بودم.گرچه اگه اعتراض هم میکردم بی فایده بود. از پله ها سرازیر شدم.خواستم به اتاق فروش بلیط هواپیما استانبول به تهران برم که صدای افسون از پشت سرم بلند شد:
_ صبرکن. بسمتش چرخیدم و گفتم: _بله قيمت بليط هواپيما استانبول به تهران؟ آروم آروم جلو اومد، چک رو قیمت بلیط هواپیمای استانبول به تهران مخفی کردم و گفتم: _ طوری شده قيمت بليط هواپيما استانبول به تهران مقابلم ایستاد و گفت:
_ اون چیه پشتت قایم کردی؟؟ دستپاچه شدم.فکر نمیکردم چکو دیده باشه. با تته پته گفتم: _ هی هیچی خانم. با اخم و نفرت دستمو از قیمت بلیط هواپیمای استانبول به تهران کشید که چک مقابلش ظاهر شد. نگاهی به چشمام کرد و با نیشخند گفت: _ که هیچی آره؟؟
چکو محکم از دستم کشید و گفت: _ این چیه؟؟ در حالی که از بغض صدام میلرزید جواب دادم: _ چک. _ کی بهت داده؟
_ آ ..آقا. _ دلیلش؟؟ قطره اشکی روی گونم چکید و گفتم: _ همینجوری خانم. فریاد زد: _ گفتم دلیلش؟؟
با هق هق گفتم: _احتیاج داشتم.خودم خواهش کردم تا از شما بخوان پولو زود تر بهم بدید .ایشون هم برام چک کشیدن. یهو دستش باال رفت و سیلی محکمی به گوشم زد . صورتم از برخورد دستش به یک سمت چرخید.با بهت و تعجب دستمو جای سیلی گذاشتم.
چشام به اشک نشسته بود ..قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران چارتر کردم و با بغض گفتم: _ چرا میزنی قيمت بليط هواپيما استانبول به تهران _ حرف حالیت نمیشه نه؟؟مگه بهت نگفتم خودم وقتی بچه رو تحویلم دادی پولتو جلوت میندازم؟؟گفتم یا نگفتم؟؟
چرا خودتو به خریت میزنی؟؟رفتی پیش شوهر من با اشک تمساح این چکو ازش کش رفتی؟؟ درحالی که از گریه ی شدید نفسم بریده میشد گفتم: _ خانم چکو ..به من داد .من چیزی.. ..رو کش نرفتم .قسم میخورم. _ خفه شو.از جلوی چشام دور شو. دستمو روی دهانم گذاشتم و با هق هق بسمت در عمارت دویدم.دوان دوان از باغ گذشتم و وارد حیاط که شدم خودمو روی موزاییک ها انداختم و همینطور که زار میزدم فریاد زدم: _ فکر کردم همه چیز درست شد .خواستم این خبر خوشو به فروش بلیط هواپیما استانبول به تهران و مامانم بدم ..ولی .ولی همه ی خوشیهام فقط چند دقیقه طول کشید ...چقدر سختی؟چقدر صبر؟؟چقدر؟؟ .تاکی؟ . نمی بخشمشون ..به خودت نمیبخشم .مامانم اگه عمل نشه میمیره .بذار عملش کنند ...چقدر بی رحمین ..چقدر ..حاال چیکار کنم؟ ..آخرین امیدم نا امید شد دیگه چقدر صدات بزنم؟؟چقدر؟؟
قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا روی زمین گذاشتم
قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا روی زمین گذاشتم و نفس نفس زنان گریستم.بعد از دقایقی طوالنی که همش به گریه گذشته بود، خودمو از روی زمین بلند کردم و سالنه سالنه به داخل قیمت بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا کشوندم. یک به یک لباسامو از تنم کندم و وارد حمام شدم.دیگه تحمل این همه درد و رنج برام سخت شده.تاکی غصه و درد؟؟ ..واقعا از این زندگی خسته ام