خانمی اومد و شونه های مامان رو گرفت تا آرومش کنه. مادر اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در مشهد بود که صورت سرخش نشون می داد گریه کرده. اونقدر وضعیت قاراشمیش بود که اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت مشهد جای پرسیدن اینکه کی از سفر برگشتن نبود. چشم چرخوندم. اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در تهران رو ندیدم. از مادرش پرسیدم: اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در قم کجاست؟
فین فینی کرد و گفت: از وقتی خبر رو بهش دادن به هم ریخت. زد از خونه بیرون گوشیش رو هم جواب نمیده! اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت اهواز دستی الی موهام فرو کردم و گفتم: همین رو کم داشتیم! نگاهی عصبی به جمعیت نگران داخل خونه انداختم و به زهره اشاره کردم بیاد. بردمش یه گوشه و گفتم جوری که بابا نفهمه یا بهش آرامبخش بده یا اگه نتونست با زن محمدعارف بهش آرامبخش بزنن تا خودش رو توی دردسر نندازه. به سمت اتاقم رفتم و بعد از برداشتن اسلحه و بوسیدن دست مامان و دلداری دادنش، با زدیم بیرون.
از انگار متوجه شد که یه مرگیم هست. عارف: باز چی رو تو دلت نگه داشتی؟ از اونجایی که داشتم رانندگی میکردم، برنگشتم نگاهش کنم. آروم نالیدم: مهم نیست. عارف: مهم نیست؟ برای چیزایی که مهم نیستن اینطوری نمیشدی امین. اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت اهواز.... - حق داشت ناراحت شه. دوست زینب بود خب. حتما جو خونه رو نتونسته تحمل کنه و برگشته خونه ی خودشون. مادرش هم میگفت حتما برگشته خونه اون بارداره. دیشب هم حالش اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت مشهد خوب نبود. میترسم طوریش بشه. و ناامیدانه گوشیم رو در آوردم تا شماره ش رو بگیرم.
داداش آخه اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در قم وقت شوخیه
ذره ای امید نداشتم جواب بده و از این یأس اجباری بغضم گرفت. چند نفر به یه نفر؟ عارف: امین؟ بله؟ شوخی که نکردی؟ جدی بودم. داداش آخه اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در قم وقت شوخیه؟ وای اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در رشت. این فاجعه ست! چطور ممکنه؟ اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در مشهد... امین واقعا جاش نیست! ولی اون زنیکه درباره بارداریش دروغ میگه! داد زدم: عارف داری درباره زن من حرف میزنی! چطور ممکن بود محمدعارف، برادر و استاد اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در مشهد من همچین حرفی بزنه؟ یک لحظه حس کردم خون داره توی رگهام یخ میزنه و از هیچی سر در نمیارم! عارف: یک دوده! بدتر داد زدم: میدونم!
عارف موند. مات بهم نگاه میکرد و بدون نگاه کردن بهش این رو میفهمیدم. برای اینکه دچار سوء تفاهم نشه گفتم: همین دیشب فهمیدم. اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت مشهد... مطمئن باش توی دزدیدن زینب دست داشته. داد نزدم. نالیدم: اینطور نیست. چشماش بهم دروغ نمیگفتن. اونا هنوز همونا بودن. اه ای خاک بر سر من! بر چه مبنایی داشتم فکر میکردم؟ احساساتم؟ وای اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در رشت یعنی همه حرفای اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در قم دروغ بود و من تمام این مدت یک بازیچه بودم؟ عارف: اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت اهواز چیزی به بقیه نگفتم. تمام این مدت زیرنظرش داشتم. میدونستم همه کاراش برنامه ریزی شدهست. شرمنده که بهت نگفتم امین! میدونستم ممکنه به هم بریزی. اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در تهران هم، اگه به خودت مسلط نیستی وارد عملیات نشو.
دستم روی شماره تماس خشک شده بود. هنوز بهش زنگ نزده بودم. آب دهنم رو قورت دادم و دکمه تماس رو زدم. اگه برداره که برنمیداره، حداقل میتونم همه فحش های رو بهش بدم تا دلم خنک شه! نمیشه. اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در تهران من دقیقا هیچ حسی ندارم. مثل یک مرده. قلبم واقعا دیگه ضربانی نداره. روحم داره درد میکشه! بذار حداقل توی این لحظه بهش فحش بدم. تو چطور تونستی این کار رو با من بکنی؟ من به درک! پدر و مادرت! اون بندگان اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در رشت چه گناهی داشتن؟ دستگاه مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد عصبانی شدم. خواستم گوشیم رو از پنجره ماشین بندازم بیرون که زنگ زد. خودش بود! دکمه اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت مشهد رو زدم و همزمان که فرمون رو میپیچوندم گفتم: چه عجب! خانم دوده گوشی رو برداشتن!