ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از اراک
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل سجاد
سجاد
25 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل حسام
حسام
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل وحید
وحید
38 ساله از تبریز
تصویر پروفایل سامان
سامان
42 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل فرید
فرید
35 ساله از سنندج
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران

لینک سایت همسریابی خاتون 81

دوستیابی در خارج از کشور! آنقدر جدی این حرف رو زد که ته دلم ترسیدم که کاری دستم بده؛ به خاطر همین سکوت کردم و چیزی نگفتم. در عوض خواستم دستم رو آزاد کنم

لینک سایت همسریابی خاتون 81 - همسریابی


تصویر لینک سایت همسریابی خاتون 81

زیر ل**ب زمزمه کردم. دریافت مجوز سایت همسریابی قرص اعصابم بخوری؛ با این شدت عصبانیت! موبایلم رو نگاه کردم و با ترس دکمه روشن کردن صفحه رو زدم که دیدم کار کرد. نفس راحتی کشیدم و موبایلم رو توی کمدم قایم کردم. صدای دوستیابی در خارج از کشور دوباره به گوشم رسید. از اون خراب شده بیا بیرون، باید لباس عوض کنم. نیشخندی زدم و با خودم گفتم: ثبت نام در سایت همسریابی خارج از کشور الان میخوای در رو باز کنم؟ چند تقه به در خورد که سریع سمت موبایلم رفتم و موبایلم رو توی لباسم قایم کردم و با نفس عمیقی که کشیدم، در رو باز کردم.

دوستیابی در خارج از کشور از عصبانیت سرخ شده بود

صورت دوستیابی در خارج از کشور از عصبانیت سرخ شده بود و با غضب نگاهم میکرد. خواستم از کنارش رد بشم که مچ دستم رو اسیر دستش کرد و با دندونهای قفل شدهاش غرید. یه بار دیگه نشنوم بگی شوهرت نیستم، چون بد میبینی! پوزخند زدم. وای ترسیدم. توی چشمهاش خیره شدم و با پوزخند تکرار کردم. من شوهری ندارم؛ این رو تو کلت فرو کن! دریافت مجوز سایت همسریابی ابروهاش از شدت پرویی من بالا پرید و با لبی که کج شده بود، گفت: یه کاری نکن بهت یادآوری کنم شوهرتم، دوستیابی در خارج از کشور! آنقدر جدی این حرف رو زد که ته دلم ترسیدم که کاری دستم بده؛ به خاطر همین سکوت کردم و چیزی نگفتم. در عوض خواستم دستم رو آزاد کنم که با قدرت بیشتری من رو سمت خودش کشید.

خوبه ثبت نام در سایت همسریابی خارج از کشور

چیه؟ لال شدی؟ جوابش رو ندادم که دوباره گفت: ترس واقع ا خوبه ثبت نام در سایت همسریابی خارج از کشور... همیشه اینجوری بترس! نگاهش کردم و با پوزخند حرص داری گفتم: جواب ابلهان خاموشیست! تو هرچقدر میخوای فک بزن. کانال ایرانیان خارج از کشور سرش رو نزدیک صورتم آورد و همانطور که نفس میکشید، بازدمش توی صورتم میخورد گفت: اصلا خجالت نکش ها... هرچی دلت میخواد بگو! دریافت مجوز سایت همسریابی نیشخندی زدم. میگم، بیشتر از اینا رو هم میگم! وقتی حرف میزدم اژین نگاهش روی دوستیابی در خارج از کشور در حال دوران بود و من ناخواسته حرفم رو به زور و با ترس، بیان میکردم. وقتی نگاه طولانی ثبت نام در سایت همسریابی خارج از کشور رو روی ل**بهام دیدم، با دست آزادم، با عصبانیت روی سینهاش زدم و با تشر گفتم: ولم کن!

چشمهای اژین برق خاصی زد و توی چشمهام نگاه کرد. میگم کانال ایرانیان خارج از کشور... وقت زیادیه که من رو منتظر گذاشتی ها! با تعجب و حرص گردنم رو کج کردم و با پوزخند، گفتم: منتظر هم به اون دنیا دعوت بشی؛ ولم کن. اژین قهقهه زد و سرش رو کج کرد و طولانی، روی صورتم کاشت! قلبم با سرعت نور کوبید و جای داشت میسوخت! دستم رو با عصبانیت بالا بردم و خواستم زیر گوش اژین بزنم که دریافت مجوز سایت همسریابی دستم رو تو هوا گرفت و دست دیگهام رو آزاد کرد و گفت: ثبت نام در سایت همسریابی خارج از کشور همه بهت دارم فرصت میدم که به خودت بیای؛ ولی روز به روز پرروتر میشی. عصبیم نکن چون بد میبینی. سپس دستم رو آزاد کرد و به اتاق رفت و من ز یر کانال ایرانیان خارج از کشور، فحش بارونش کردم.دستم رو روی پوستم کشیدم و خواستم جای ل**بهای اژین، که روی صورتم نشسته بود رو پاک کنم. سمت سرویس بهداشتی رفتم و صورتم رو شستم و از شیرین خواستم

مطالب مشابه