ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل پريناز
پريناز
37 ساله از مراغه
تصویر پروفایل ارسلان
ارسلان
32 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل اشکان
اشکان
37 ساله از کرج
تصویر پروفایل ساره
ساره
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرزو
آرزو
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل حسین
حسین
34 ساله از کرج
تصویر پروفایل امید
امید
30 ساله از اصفهان

لینک سایت همسریابی مخصوص پزشکان

سایت همسریابی مخصوص پزشکان واسه ی خودت می دوزی و می بافی؟ ورود کاربران به سایت همسریابی هلو آره یا نه انجام میدی واسم؟! از لحن تند و گزندم

لینک سایت همسریابی مخصوص پزشکان - سایت همسریابی مخصوص پزشکان


سایت همسریابی مخصوص پزشکان با تصویر

 روی زمین آسفالتی محوطه نشستم و سعی کردم که سایت همسریابی مخصوص پزشکان رو به ریه هام برسونم. یکم که حالم بهتر شد روی زانوم بلند شدم و به سمت آرتام که کنار درب قهوه ای رنگ زندان ایستاده بود رفتم؛ ساعت حدودا چهار صبح بود، این وقت شب با کی داشت حرف می زد؟ به محض این که منو دید قطع کرد و گفت: برات خوشحالم! - برای من؟! ورود کاربران به سایت همسریابی هلو اوهوم برات خوشحالم که تونستی انتقامت رو بگیری. بدون حرف سر تکون دادم و متعجب پرسیدم: آرتام با کی حرف می زدی؟! در حالی که دستش رو به در تکیه داد گفت: یکی از شاکی ها! - ثبت نام سایت همسریابی هلو وقت شب با شاکی حرف می زدی؟! به طور دستپاچه ای گفت: کاوه اعدام شد؟! یک ابروم به طور واضحی به بالا پرید و تنها واکنشم سرم بود که معنی آره به آرومی تکون خورد و حرفش رو پاسخ داد. به سمت ماشین سایت همسریابی مخصوص پزشکان که مقابل در پارک شده بود رفتیم و سوار شدیم.

سرم رو به شیشه ای سرد ماشین چسبوندم و چشمهای سبزی که چند دقیقه پیش مقابلم بود رو از نظر گذروندم، هیچ وقت فکر نمی کردم که بخوام مادرم رو ببینم! منتظر گوشی رو روی بلندگو گذاشتم، از عجله ی زیاد مکرر پاهام رو تکون می دادم. اه لعنتی بر نمی داره، صدای بوق بیشتر اعصابم رو خورد می کرد، صدای بوق ممتدی که توی حلزونی گوشهام تکرار می شد خواستم قطع کنم که صدای کلفش توی گوشم پیچید.

ورود کاربران به سایت همسریابی هلو داری؟!

  • الو امیر جان سلم. بدون اتلاف وقت بی مقدمه گفتم: ورود کاربران به سایت همسریابی هلو داری؟!
  • اتفاقی افتاده؟! برایچی؟ نفس عمیقی کشیدم و نجوا گرانه گفتم: - می خوام برام یک کاری انجام بدی می تونی؟!
  • با لرزشی که به وضوح توی صداش احساس می شد گفت: چه کاری باید انجام بدم؟ چرا اومدی سراغ عشق قدیمت؟!
  • فیلت یاد هندوستون کرده؟

دیدی فردا عروسیم اومدی کاری کنی پشیمون بشم؟! هه! ولت کرد؟ بی توجه به حرفای چرت و چرندیاتش گفتم: سایت همسریابی مخصوص پزشکان واسه ی خودت می دوزی و می بافی؟ ورود کاربران به سایت همسریابی هلو آره یا نه انجام میدی واسم؟! از لحن تند و گزندم حسابی جا خورد و گفت: امیر بفهم این قدر بی رحم نباش، بخدا من عاشقتم! چرا دل یک عاشق رو نادیده می گیری؟ چرا اصل عاشقم کردی که بعد باهام این کار بکنی؟ ها چرا؟ می فهمی عشق چیه؟ تو خندیدی و من اشک ریختم، کاش! کاش نبودم، کاش همون اول شناخته بودمت، کاش نمی دیدمت! می فهمی احساس یعنی چی؟ می فهمی حال بد یعنی چی؟! آهم یک روز گریبان گیرت میشه، یه روز بد می بینی و اشکت بد در میاد. اون روز دیر نیست!

ثبت نام سایت همسریابی هلو تو اولین و آخرین عشق من بودی

 اگه واقعا عاشق بودی تنها کاری رو که ازت می خواستم رو انجام می دادی، تو عاشق نیستی فقط ادعا می کنی! - ثبت نام سایت همسریابی هلو تو اولین و آخرین عشق من بودی، بعد تو هیچکس. .. سایت همسریابی مخصوص پزشکان هق هقش نذاشت حرفش رو ادامه بده و ریشه ی حرفش رو قیچی کرد، صدای ناله های خاموش ذهنم از هر طرف مثل سایت همسریابی تهران خودش رو به مغز آشفتهم می زد و قصد نابودی روح خستهم رو کرده بود و هرلحظه یادآوری خاطراتی شیرین می شدن که حالا جز تلخی هیچچیز ازش باقی نمونده بود توی ذهنم شکار می شد، خاطراتی که هیچ وقت دوست نداشتم مرور بشه، و شده پا برهنه ازش فرار می کردم. با صدای نگین از خلسه ی دردناک افکارم بیرون اومدم و دستی به ریشم کشیدم و نفس عمیقی رو وارد ریه هام کردم و درحالی که به عکس مقابل روی میز گوشه ی سایت همسریابی تهران اگه من اولین و آخرین عشق تو بودم ولی تو هیچ وقت نه اولین بودی و نه آخرین!

مطالب مشابه