ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل سعید
سعید
45 ساله از اراک
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل حسین
حسین
42 ساله از سیرجان
تصویر پروفایل مهران
مهران
40 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
37 ساله از شیراز

لینک سایت گوهردشت دوستیابی

سایت گوهردشت دوستیابی از خودم چشم بردارم واقعا کار ارایشگر عالی بود...بعد از چند مین Gohardasht com جامعه مجازی از دیدن خودم دل کندم

لینک سایت گوهردشت دوستیابی - دوستیابی


تصویر لینک سایت گوهردشت دوستیابی

کنارمو گفت: داداش واس عروسی سایت گوهردشت دوستیابی خریدی؟ Gohardasht com جامعه مجازی تو چی؟ هیراد_منم خریدم.البته) پاهاشو انداخت روهم (واس خریدنش کلی فکرو وقت صرف کردم.) با عشوه دستاشو آورد باال و صداشو نازک کرد (میترسم شب عروسی دخترا با دیدنم نتونن جلو خودشونو بگیرن و بهم ناخونک بزنن بااین حرفش پوکیدیم از خنده...هاله درحالی که از خنده قرمز شده بود گفت: نترس داداشی خودمون Gohardasht com جامعه مجازی داریم کسی نزدیکت نمیشه سایت گوهردشت دوستیابی با اخم مصنوعی یکی زد

سایت همسریابی گوهردشت گفت: خجالت بکش نمیزاری

پس کله بهراد و خطاب به سایت همسریابی گوهردشت گفت: خجالت بکش نمیزاری کسی طرفم بیاد دو روز دیگه بترشم تو خرجمو میکشی؟؟ بهراد بااخم گفت: چرا منو میزنی پررو؟مگه من گفتم! ؟

صدای خندها هیچ جوره پایین نمیومد هیراد درحالی که سرشو میخاروند گفت: تورو زدم؟ دست دراز کرد یکی دیگه زد پس کله بهراد و گفت: ببخشید سايت دوست يابي گوهردشت حواسم نبود قیافه ها از خنده قرمز شده بود بهراد از جا پریدو داد زد: اشکال نداره هیراد جان بااین حرف افتاد دنبالش که سایت گوهردشت دوستیابی مث فشفشه از جاش پرید و دویید سمت در ورودی بعد از خوردن شام مهمونا دوسه ساعت بعد رفتن رفتم تو اتاقم و دراز کشیدم روتخت...واس نامزدی عمو یادمه یکی از خواهر زادهای بیتا نیومده بود...ظاهرا دردونه فامیلشون بود..

سايت دوست يابي گوهردشت داشتن راجبش حرف میزدن که چقدر شیطونه و خوشگله... نفسمو فوت کردم و به پهلو خوابیدم.. هرکی که هست خوشگلتر از چشم عسلی من نیست! قبل ازاینکه جملمو تحلیل کنم چشمام گرم شد اون دوروز باهر فکرو خیالی که بود گذشتو سایت همسریابی گوهردشت تو ارایشگاه بودم... امروز عروسی بهرام و بیتاست...

آرایشگر دوستمه...کارشو خوب بلده... هرچند از نفسای کشداری که میکشه معلومه از موهای لخت حالت نگیرم خسته شده...جرأت خندیدنم ندارم میترسم بزنه کچلم کنه باهر مکافاتی که بود یکم موهامو به سمت باال حالت داد منم از خیر بقیش گذشتم و پولو حساب کردم و راه افتادم سمت باغ سایت همسریابی گوهردشت! پانز "" ""هستی آرایشگر _کارت تموم شد عزیزم چشامو باز کردم و از جام بلند شدم خیلی خوشگل شده بودم.. آرایشگر با مهارت و دقت موهامو فر کرده و سايت دوست يابي گوهردشت سرم جمع کرده بود چنتا گل کریستال هم رنگ لباسم الی موهام گذاشته بود...

بعد از چند مین Gohardasht com جامعه مجازی از دیدن خودم دل کن

جلوی موهامم چپ ریخته بود تو صورتم... سایت گوهردشت دوستیابی از خودم چشم بردارم واقعا کار ارایشگر عالی بود...بعد از چند مین Gohardasht com جامعه مجازی از دیدن خودم دل کندم و پول آرایشگاه و حساب کردم مانتوی بلندمم پوشیدم رو لباسم و زدم بیرون... خیلی س دیر کردم خاله بیتا مطمئنن شاکیه...نشستم پشت فرمون و باسرعت روندم سمت باغ پدرشوهر خاله! بعد از یک ساعت رسیدم جلوی در باغ...بین کلی ماشین با بدبختی پارک کردم...از سايت دوست يابي گوهردشت خیلی خجسته پیاده شدم و برگشتم سمت در ورودی باغ که خشکم زد...این...این اونجا چیکار میکنه؟؟؟ Gohardasht com جامعه مجازی با کتوشلوار نوک نوک مدادی جلوی در وایساده بودو با پسر بغلیش که از اینجا قیافش خیلی تو دید نبود حرف میزد...سایت همسریابی گوهردشت موهاشو تغیر داده بود بغالش کوتاه و وسطش بلند...بیش از حد خواستنی شده بود.. .نگامو به سختی ازش جدا کردمو خواستم راه بیفتم سمت در که دوباره خشکم زد....

مطالب مشابه