ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل رضا
رضا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل فریبرز
فریبرز
44 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل رها
رها
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهاره
بهاره
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل حمید
حمید
37 ساله از قم
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پريناز
پريناز
37 ساله از مراغه

لینک همسریابی جدید

همسریابی جدید توران بهتون... علاقه مندم اگهنه همسریابی جدید بهترین همسر به هیچ وجه از همسریابی جدید خوشم نمیاد بعد سریع به طرف حیاط قدم برداشتم

لینک همسریابی جدید - همسریابی


همسریابی جدید در ایران

گرمای خجالت رو روی لپ هام حس کردم ببخشید اصلا خوبیت نداره که ما الان اینجا صحبت کنیم اگه پدر یا مادرتون بیان...

پدرم همسریابی جدید امید نیست مادر هم تو مطبخ داره برای ناهار غذا درست میکنه نگران نباشین فقط میخواستم سوالی بپرسم اب دهانم رو فروبردم سرم رو بلند کردم که نگاهمون گره خورد تغییری که درحالت نگاهش ندیدم مجدد سرم رو پایین انداختم خواهش میکنم بفرمایین شما که آقا همسریابی جدید و دوست ندارین؟ از صراحت کلامش جا خوردم متعجب نگاهش کردم که ادامه داد.

همسریابی جدید توران از حس خودم

همسریابی جدید توران از حس خودم به شما مطمئنم و حالا که شمام امانتی منو قبول کردین یعنی... خودتون میدونین ما دلامون پیش همه حق دارم بخوام خیالم راحت بشه وایییی محمدآقا شما خیلی.... خیلی... پررو ام؟ نه منظورم این نبود ولی شما رفتارتون یهو خیلی عوض شد همسریابی جدید بهترین همسر به این حرف خیلی اعتقاد دارم که دونفر که دلاشون پیش همهبراشون حائل جدایی رو ازشون دور میکنه و اجازه دارن که هم باهم صحبت کنن هم حتی یک نظر هم دیگه رو کامل ببینن همسریابی جدید توران بهتون... علاقه مندم اگهنه همسریابی جدید بهترین همسر به هیچ وجه از همسریابی جدید خوشم نمیاد بعد سریع به طرف حیاط قدم برداشتم روی تخت چوبی همسریابی شیدایی جدید با لبخند داشت نگاهم میکرد پس همه این کارا زیر سر اون بود ای چی کار میکنی حقته پررو خانم اومد داداشم سر سنگین باش به طرف محمد نگاه کردم که بالبخند به طرف همسریابی جدید هلو قم میرفت قبل از داخل شدن نگاهی به سایت همسریابی جدید هلو انداخت.

باهمسریابی شیدایی جدید رو ازش گرفتم

که باهمسریابی شیدایی جدید رو ازش گرفتم خوبه بابا خوردی داداشمو وایی گفتی دیشب بهش؟ خودت چی فکر میکنی همسریابی آناهیتا جدید کش داری روی لب هام جا خوش کرده بود هم استرس بدی داشتم هم انگار قند توی دلم آب میکردن فکراتو کردی؟ چی؟ هانا خانم گفتی بری فکراتو کنیا محمدم فرستادم جلوی در تا جفتتون غافلگیرشین حرف بزنین اونو که برات دارم به موقعش حقتو میذارم کف دستت...چی گفتین؟ خجالت کشیدم نذاشتم چیزی بگه که فقط گفت همسریابی جدیدو دوست ندارم؟ که گفتم نه خاک توسر جفتتون اخه اینم حرفه اولین بار باهم زدین؟

از داداش خودت بپرس هر دو میخندیدیم تا اونجا بودم خنده هام واقعی و از ته دل بود ولی به محض خروج از همسریابی جدید هلو قم محبوبه غم دوباره به دلم سرازیر شد جلوی در خونه همسریابی جدید امید دست به کمر نگاهم میکرد بعد بلند رو به در گفت تشریف اوردن خانم خانما باعجله به طرف در رفتم که بازوم اسیر چنگال های خشمگین همسریابی جدید امید شد اینجا مگه شهر هرته که بی خبر سرتو انداختی پایین گم و گور شدی بگو کجا بودی تا اون روم بالا نیومده؟ باترس فقط نگاهش میکردم که خانم جون و مادرم به طرفمون اومدن آقا همسریابی جدید ببخشین جایی نرفته سایت همسریابی جدید هلو که گفتم الان میاد زن عمو از الان شما دقیق دوساعته که گذشته.

مطالب مشابه