ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل رها
رها
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل پريناز
پريناز
37 ساله از مراغه
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهاره
بهاره
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل حمید
حمید
37 ساله از قم
تصویر پروفایل علی
علی
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل فریبرز
فریبرز
44 ساله از اصفهان

لینک ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی

باصدای اهنگ ملایمی ورود به سايت همسريابي اغاز نو صفحه اصلي اينترنت هام رو باز کردم سایت همسریابی هلو هام میسوخت با انگشتم گوشه چشمم رو فشردم

لینک ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی - همسریابی


ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی مستقیم

نفس عمیقی کشیدم و از پنجره به سیاهی شب ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی دوختم تا چشم هام کمکم گرم شد باصدای اهنگ ملایمی ورود به سايت همسريابي اغاز نو صفحه اصلي اينترنت هام رو باز کردم سایت همسریابی هلو هام میسوخت با انگشتم گوشه چشمم رو فشردم که ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی لب باز کرد بیدارت کردم؟ با صدای گرفته ای که خودمم از شنیدنش ترسیدم جواب دادم نه سردم شده اریا نفس کلافه ای کشید و گوشه ای از خیابون ورود به سایت هلو رو متوقف کرد و غرغرکنان لب باز کرد گفتم یه لباس بپوش بیا خودتو سرما دادی بغض مجدد به گلوم چنگ انداخت بس کن نترس وبال گردن تو نمیشم باز دوباره شروع کرد شاکی جواب دادم مگه چند وقته که باز دوباره؟ بس کن اصلا حوصله ندارم با عصبانیت زیاد گفتم چرا اینجوری رفتار میکنی؟ همون طور که پالتوشو از صندلی عقب برمیداشت جواب داد بپوش زود باش دستش رو پس زدم و باعصبانیت گفتم نمیخوام پالتوش رو روی پام انداخت و عصبی زیر ورود به سايت همسريابي اغاز نو صفحه اصلي اينترنت جواب داد به درک فقط دلم میخواست سرش جیغ بکشم.

سایت همسریابی هلو روشن کرد و راه افتاد هوای سردی بود

سایت همسریابی هلو روشن کرد و راه افتاد هوای سردی بود بازوهام رو دراغوش گرفتم که باعصبانیت داد زد بپوش دیگه اون بی صاحابو از فریاد ناگهانیش ترسیده ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی هام رو روی هم گذاشتم و مجدد بازشون کردم با اشکهایی که ناخواسته روی صورتم براه افتاده بودن نگاهش کردم که قیافه ی درهم شده ای نگاهم کرد و عصبی تکرار کرد بپوش دلم میخواست دهنشو ببنده پالتو رو به دورخودم پیچیدم که دوباره گفت درست بپوش معلوم بود دنبال دعوا بود طاقت نیاوردم و به صدام اجازه ی رها شدن دادم مگه با کلفت خونه زادت داری حرف میزنی اصلا به تو چه من چی کار میکنم خفه شو با این حرف جری تر شدم فکر کردی سایت همسریابی هلو کیم که به خودت اجازه میدی باهام اینجوری حرف بزنی اصلا غلط کردم قبول کردم باتو ازدواج کنم منو برگردون خونه اقاجونم صداش رو روی سرش انداخت بهت میگم خفه شو ماشینی از روبرو اومد.

ورود به سایت هلو تکون شدیدی خورد

که ورود به سایت هلو تکون شدیدی خورد جیغ کشیدم که مجدد به مسیر اصلیش برگشت از ترس سکوت کردم اشک هام رو پس زدم و از ورود به سايت همسريابي اغاز نو صفحه اصلي اينترنت به بیرون خیره شدم صدای نفس های عصبی ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی مثل کشیدن پنجه روی اعصاب زخمیم بود مسیر انقدر طولانی بود که دم دمای صبح بود که بلاخره ورود به سایت هلو رو نگه داشت.

مطالب مشابه