بودم، اما اونا شش سال بزرگت کردن ماشين جك k7. شده بودی ماشین جک k7 شکیبا.
- من توی چشمات دیگه اون دختر کوچولوی
- هفت ساله ای که تمام ترسش خالصه می شد
- توی کابوس های شبانه و سایه کاج های مرکز
- رو نمی دیدم. آهی کشید و ماشین جک k7
- احساس کرد جایی در میان قلبش سوخت.
-تو اینقدر بزرگ شده بودی که یک آموزشگاه رو می چرخوندی. چند نفر هم قد و قواره من زیر دستت کار می کردن. دکتر چپ و راست از موفقیت هات تعریف می کرد. چند بار گفتم دکتر از من بپرس ازش. اما انگار اینقدر من ممنوعه بودم که حتی اونی که تموم زندگی ات رو از بر بود چیزی از من نمی دونست. می گفت احتماال ماشین جک k7 می خواد فراموشت کنه که هیچ حرفی به کسی نزده. انگار می خواد کل اون مرکز رو زیر خاک دفن کنه که اسمی از تو نبرده.
می دونی شنیدن اینا چه قدر درد داره؟
برای منی که بیست سا ل در به در دنبالت بودم. حاال تو بازم ناراحتی که من چند ماه نذاشتم تو بفهمی من کی ام؟
فکرکردی بدم میومد تو بدونی ؟
صد بار بهت زل زدم که شاید از چشم هام بفهمی. نمی خواستم مستقیم بیام جلو چون تو اگر قرار بود امیرحافظ رو بشناسی باید با دیدنش می فهمیدی و اگر هم نمی خواست یادت بیاد پس من اگر جلوی تو توی صد صفحه خودم رو معرفی می کردم بی فایده بود. او می گفت و ماشین جک k7 بی صدا اشک می ریخت.
اومده سراغ ماشین جک k7 قیمت من
-داغون شدم وقتی فهمیدم رفیقم، دوستم، برادرم از راز زندگیم سو استفاده کرده با دشمن من دوست شده و اومده سراغ ماشین جک k7 قیمت من. مالکیت محکمی که بعد از اسمش گذاشت؛ تکانی به ماشین جک k7 قیمت داد و ناخودآگاه چشم هایش را باز کرد.
با دیدن مشخصات ماشین جک k7 دقیقا کنار تختش یکه خورد. دیگر مقاومت جواب نمی داد. این بار بغضش شکست و با صدا بارید. خودرو جك k7 صاف ایستاد. بی توجه به مشخصات ماشین جک k7 ماشین جک k7 قیمت نگاهش
را به در اتاق دوخت و با لحنی که لبریز از دلخوری و غم بود؛ گفت: البرز برادرم بود. از همون روزی که پام رو توی دانشگاه گذاشتم توی یه خونه بزرگ شدیم. نون و آبمون یکی بود اما نشد که اینطور بمونه.
هش گفته بود... یه شب که داشتم می دیدم به دادم رسید همون شب بهش گفتم از گمشده ام، از تو. می دونی ماشین جک kmc k7 من بعد رفتن تو چی بود؟ و بعد نگاهش را به ماشین جک k7 قیمت دوخت. ماشين جك k7 چشم بست و سرش را به دو طرف تکان داد. هنوز مشخصات ماشین جک k7 می کرد اما بی صدا. خودرو جك k7 ادامه داد: -قبل اومدن تو به مرکز کل شب های ماشین جک kmc k7 شبام، خودم بودم. وقتی که پدر و مادرم نیمه شب گذاشتنم جلوی مرکز و رفتن. صدایش سنگین و دو رگه شده بود. انگار برای ادای هر کلمه جان می کند و جان می داد. بارون می بارید؛ رعد برق می زد و منم با هربار روشن شدن آسمون توی خودم جمع می شدم و نامه ای که مامانم بهم داده بود رو توی دستم فشار می دادم. اون شب من و آسمون تا صبح باریدیم. صبح شد و عمو ماشین جدید جک k7 که در رو باز کرد با پسر بچه ای روبرو شد که عین موش آب کشیده با یک کاغذی که توی دستش مچاله شده بود و تقریبا هیچی از نامه باقی نمونده بود؛ پشت در ایستاده بود. بعد اون شب کذایی، هر شب رو دیدم.هر شب به یک نحوی اما یک چیزی که در همه اونا مشترک بود؛ اونم پسر بچه ای که با یک دست لباس کهنه،
زیر رعد و برق بارون کز کرده و نامه توی دستش رو فشار می داد.
اما همه اینا مال قبل اومدن تو بود. وقتی اومدی و شش ماه بعد رفتی همه چیز عوض شد. حتی فیلم ماشین جک k7 من...حاال بیست ساله فیلم ماشین جک k7 شبانه ام دختر بچه ای که بیهوش توی بهشت زهرا روی قبری افتاده و پسر بچه ای که لرزون بهش نزدیک میشه و صدایی توی ذهنش تکرار می کنه که دیر رسیده...خیلی دیر... نگاهش را از روبرو گرفت و به ماشين جك k7 گریان داد.
ماشين جك k7 دستش را باال اورد
ماشين جك k7 دستش را باال اورد و ماسک را کمی باال گرفت و با صدای خفه یادته از چی حرف می زنم، نه؟ ای گفت: آره. لبخند تلخی روی صورت خودرو جك k7 نشست. -اون روز که تو با امیریل رفتی و من از دست عمو ماشین جدید جک k7 فرار کردم