وقتی همسریابی انلاین جدید رو تو اون حالت دید، با حیرت برگشت سمتم و سوالی نگاهم کرد. پوفی کردم و قضیه رو به اونم گفتم.از صفر تا صد ماجرا رو براشون تعریف کردم که سایت همسریابی توران با حالی گرفته ل**ب باز کرد حالا چیکار میخوای بکنی؟ شونه ای بالا فرستادم و با بی خیالی بیسابقه ای گفتم من بیخیال همسریابی انلاین جدید بشو نیستم. همسریابی انلاین جدید با لحن تلخش حملهور شد بهم بسه دیگه لیلی! واقعا سایت همسریابی توران بسه! همون یه بارم به خاطر تو، داداشت به اون حال افتاد کافیه.
این بار سایت همسریابی توران کار رو یه سره میکنه
من جای تو بودم، شرمنده برادرم میشدم؛ نه یه دردسر تازه واسش. خودت که دیگه بیشتر از همه به اخلاق اون مرتیکه آشنایی. این بار سایت همسریابی توران کار رو یه سره میکنه. اینقد خودخواه نباش! من اصلا درک نمیکنم... داداشت نوک سوزنی هم ارزش برات نداره. بیا و تمومش کن! میدونم سخته، میدونم از مرگ بدتره؛ ولی حداقل داداشت رو از دست نمیدی. تازه مسیحام بالاخره روزی یادت میره. اشک تو چشام حلقه بست و دیدم رو تار کرد. با این حال، بهشون محل ندادم تا برای خودشون راه باز نکنن.
سایت همسریابی توران با ملایمت، حرف همسریابی انلاین جدید رو تکمیل کرد درسته میگه لیلی جان، تو که عاشق ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر. سایت رایگان همسریابی با عکس رو تند به چپ و راست تکون دادم و چشم بستم: نمیدونم چیکار کنم، نمیدونم. کلید رو انداختم رو در و به آرومی چرخوندمش که در جا باز شد. بیحال و حوصله، رفتم سمت اتاقم و کیف رو پرت کردم رو تخت. خودمم به عرض تخت، دراز کشیدم روش و دستم رو گذاشتم رو پیشونیم.
انقد فکر و خیال کردم و تو ذهنم دنبال راه فرار گشتم، نمیدونم کی خوابم برد. روی تاب نشسته بودم و خیلی آروم تاب میخوردم. نسیمی ملایمی که میوزید، موهام رو به رقص درآورده بود. خیره به گل رزای قرمز رنگ باغچه بودم که سرعت تاب بیشتر شد. نگاهم رو از گلا بریدم و سر چرخوندم. ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر با لبخند مهربونی، پشتم وایساده بود و تابم میداد.
به زور، ل*با*م رو یه ذره کشیدم تا بلکه یه لبخند تحویلش بدم. آروم ل**ب سایت رایگان همسریابی با عکس کردم: سلام داداشی. کی اومدی؟ ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر رو از زنجیر تاب کشید و نشست کنارم.
ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر رو گذاشت
ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر رو گذاشت پشت کمرم و در حالی که لبخند به ل**ب، نگاه دوخته بود بهم، با آرامش خاصی گفت: سلام به روی ماهت، همین چند دقیقه پیش. سایت رایگان همسریابی با عکس رو برای تایید حرفش تکون دادم و سر انداختم پایین. دستش رو برد زیر چونم و مجبورم کرد سایت رایگان همسریابی با عکس رو بالا بگیرم.